🍁Part 50🍁
🍁Part_50🍁
🦉❤️آغوش گرم تو❤️🦇
🦇ارسلان🦇
ساعت 3:00 صبح بود از تشنگی بیدار شدم
تو بغل دیانا بودمو دستش لای موهام بود و لبم ب سینش بود لبمو از سینش دور کردمو
داشتم ب چهره ی مثل جوجش نگاه میکردم ک یه دفعه از بیرون صدای شکستن اومد ک
دیانا یه دفعه بیدار شد
دیانا:هیع چی بود؟؟😨
ارسلان:عشقم نترس الان میرم ببینم چی بود
تو لباستو بپوش...رفتم پایین تو آشپزخونه
با دیدن اون صحنه میخواستم پسره رو خفه کنم همون پسره ک پیش شقايق ک.و.ن.ی بود ک دیانا اومد
دیانا:زیر لب گفتم...شایان؟توعه خر اینجا چیکار میکنی
ارسلان:مگه تو اين تخمه سگو میشناسی؟(با عصبانیت زیاد و شدید و داد)
دیانا:پسرداییه عوضیمه
شایان(پسر داییش):دیانا
ارسلان:هوشششش دیانا چیه
تنگش یع خانم هم بزار نمیمیری ک...دلم میخواست تا میخوره بزنمش😒
شایان:خفه شو بابا این ج.ن.د.ه زیاده بهش بگم خانم؟😏
ارسلان:از کوره در رفتمو اونم سرش
پایین بود و داشت ب پای دیانا نگا میکرد
همون لباس کوتاه تنش بود عصابم خورد
شد و پسره رو گرفتم ب کتک زدن تا میخورد زدمش
دیانا:گریم گرفته بود...ارسلان بسهههه ترو خدا
نز..نش بس..ههههه..هه
ارسلان:پسره رو ول کردمو دیانارو بغل کردمو سرشو بوسیدم
شایان:دی..ا.ن..ا
ارسلان:اسمشو ب زبون کثیفت نیار هوس باز
دیانا:عِه عِه (مثلا گریه😐)
ارسلان:فداتشم کوچولو هیش چیزی نیس
شایان:مگه نگفتم باید مال من شی چرا رفتی با یع عوضی مثل این😒(با بی حالی زیاد)
ارسلان:عوضی عمته اصن آدرس اینجارو از کجا پيدا کردی؟😒😤(با داد و عصبانیت)
شایان:من..هرجا عشقم باشه میرم دنبالش گوه خوریشم ب بعضیا نیومده ب خصوص تو😒😒
ارسلان:هووووششش عشقم عشقم نکن واسه من
نکنه میخوای ازین کبود تر شی😤😠😡 دیانا مال منه عشق منه زندگیمه یه تار موشو ب صد تای مث تو نمیدم ک.ص.ک.ش...یه دفعه صدای شقايق ک.و.ن.ی تو گوشم پیچید از پشت سرم با چاقو اومد یه ترس افتاد تو دلم
شقايق:عاقای کاشی یادته میگفتی تا قیام قیامت من مال توعم؟مگه نگفتی ولم نمیکنی؟😏مگه همش حرف از غیرت نمیزدی؟چیشد😏😏
ارسلان:شقايق دیگه دوست ندارم یعنی نداشتم هیچ وقت دوست نداشتم هیچ وقت تمام حرفام از سر بچگی بود
دیانا:اینجا چ خبره؟تو دیگه کی ای ج.ن.د.ه؟
شقایق:خوشکل خانم درمورد من چیزی بهت نگفته؟😏من شقايقم شقايق خاموشی یادت اومد؟؟
دیانا:بعد از حرفش شکه شدمو بعدش ی دردی تو شکمم احساس کردم باورم نمیشد ک یه دفعه................
❤️❤️❤️
لایک کنيد و اگر از رمان
راضی هستی:💕 بزار
راضی نیستی:💔💔 بزار
🙂🫠
🦉❤️آغوش گرم تو❤️🦇
🦇ارسلان🦇
ساعت 3:00 صبح بود از تشنگی بیدار شدم
تو بغل دیانا بودمو دستش لای موهام بود و لبم ب سینش بود لبمو از سینش دور کردمو
داشتم ب چهره ی مثل جوجش نگاه میکردم ک یه دفعه از بیرون صدای شکستن اومد ک
دیانا یه دفعه بیدار شد
دیانا:هیع چی بود؟؟😨
ارسلان:عشقم نترس الان میرم ببینم چی بود
تو لباستو بپوش...رفتم پایین تو آشپزخونه
با دیدن اون صحنه میخواستم پسره رو خفه کنم همون پسره ک پیش شقايق ک.و.ن.ی بود ک دیانا اومد
دیانا:زیر لب گفتم...شایان؟توعه خر اینجا چیکار میکنی
ارسلان:مگه تو اين تخمه سگو میشناسی؟(با عصبانیت زیاد و شدید و داد)
دیانا:پسرداییه عوضیمه
شایان(پسر داییش):دیانا
ارسلان:هوشششش دیانا چیه
تنگش یع خانم هم بزار نمیمیری ک...دلم میخواست تا میخوره بزنمش😒
شایان:خفه شو بابا این ج.ن.د.ه زیاده بهش بگم خانم؟😏
ارسلان:از کوره در رفتمو اونم سرش
پایین بود و داشت ب پای دیانا نگا میکرد
همون لباس کوتاه تنش بود عصابم خورد
شد و پسره رو گرفتم ب کتک زدن تا میخورد زدمش
دیانا:گریم گرفته بود...ارسلان بسهههه ترو خدا
نز..نش بس..ههههه..هه
ارسلان:پسره رو ول کردمو دیانارو بغل کردمو سرشو بوسیدم
شایان:دی..ا.ن..ا
ارسلان:اسمشو ب زبون کثیفت نیار هوس باز
دیانا:عِه عِه (مثلا گریه😐)
ارسلان:فداتشم کوچولو هیش چیزی نیس
شایان:مگه نگفتم باید مال من شی چرا رفتی با یع عوضی مثل این😒(با بی حالی زیاد)
ارسلان:عوضی عمته اصن آدرس اینجارو از کجا پيدا کردی؟😒😤(با داد و عصبانیت)
شایان:من..هرجا عشقم باشه میرم دنبالش گوه خوریشم ب بعضیا نیومده ب خصوص تو😒😒
ارسلان:هووووششش عشقم عشقم نکن واسه من
نکنه میخوای ازین کبود تر شی😤😠😡 دیانا مال منه عشق منه زندگیمه یه تار موشو ب صد تای مث تو نمیدم ک.ص.ک.ش...یه دفعه صدای شقايق ک.و.ن.ی تو گوشم پیچید از پشت سرم با چاقو اومد یه ترس افتاد تو دلم
شقايق:عاقای کاشی یادته میگفتی تا قیام قیامت من مال توعم؟مگه نگفتی ولم نمیکنی؟😏مگه همش حرف از غیرت نمیزدی؟چیشد😏😏
ارسلان:شقايق دیگه دوست ندارم یعنی نداشتم هیچ وقت دوست نداشتم هیچ وقت تمام حرفام از سر بچگی بود
دیانا:اینجا چ خبره؟تو دیگه کی ای ج.ن.د.ه؟
شقایق:خوشکل خانم درمورد من چیزی بهت نگفته؟😏من شقايقم شقايق خاموشی یادت اومد؟؟
دیانا:بعد از حرفش شکه شدمو بعدش ی دردی تو شکمم احساس کردم باورم نمیشد ک یه دفعه................
❤️❤️❤️
لایک کنيد و اگر از رمان
راضی هستی:💕 بزار
راضی نیستی:💔💔 بزار
🙂🫠
۹.۸k
۱۱ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.