فیک درد عشق
فیک درد عشق
پارت شصت و شش
دستای مرد روی دهن ا/ت قرار گرفت تا مانع جیغش بشه
مرد اروم طوری که به ا/ت اسیب نرسه بغلش کرد و با خودش به داخل ون برد
یه ون مشکی رنگ
وقتی که داخل ون دستش رو از روی دهن ا/ت برداشت ا/ت شروع کرد به جیغ زدن و گریه کردن
ولی با صدایی که از پشت گوشش شنید
ترس خفیفی داخل بدنش ایجاد شد
∆ هشششش اروم باش کوچولو کسی صدات رو نمیشنوه
- چرا ؟ چرا دست از سرم برنمیداری؟
∆ ادم از چیزی که مال خودشه میگذره؟
- من حیوون یا وسیله نیستم
∆ منم نگفتم هستی فقط گفتم مال منی
- تهیونگ خواهش میکنم دست از سرم بردار
(گریه)
∆ چرا ؟(در حال ناز کردن موهاش)
- میترسم چرا نمیفهمی ازت میترسم
∆ نگران نباش کم کم این ترس جاش رو با عشق پر میکنه
- ابدا
ابدا عاشق یه قاتل بشم
∆ جونگ کوک چی بود؟
اونم یه قاتل بود
- خودت رو با اون مقایسه نکن
∆ اون چی داره که من ندارم؟
- احساسات
∆ منم دوست دارم
- ولی من ندارم
∆ باید داشته باشی(موهاش رو کشید)
- نکن خواهش میکنم درد داره(گریه)
∆ دیدی گفتم روی مغزم راه نرو نتیجش میشه این(ا/ت رو بغل میکنه)
ا/ت ویو
بغلم کرد
داشتم از شدت ترس سکته میکردم
اما میدونستم با کوچکترین اعتراضی منم میفرسته اون دنیا
اروم موهام رو نوازش میکرد
ولی بجای ایجاد حس خوشایند
داشتم مثل بید مجنون میلرزیدم
∆ اینقدر نترس برای این کوچولو زیاد خوب نیست(دستش رو گذاشت روی شکم ا/ت)
- میشه بزاری بر...........
∆ ا/ت دیوونم نکن دارم میگم نه نمیشهههههه
(عربده)
- ببخشید
∆ بریم خونه
راننده: چشم جناب
داخل راه داخل بغلش بودم
اروم موهام رو نوازش میکرد و گاهی هم بو میکشید
∆ میدونی چقدر منتظر این لحظه بودم؟
- .........
∆ اگر بدونی چقدر دوست دارم دیگه جز اسم من اسم هیچ مردی رو به زبون نمیاری
- .........
∆ یه تکونی به لبای کوچولوت بده
وگرنه سوراخ سوراخ شون میکنم
- .........
وقتی دید هیچ حرفی نمیزنم
اروم دستش رو برد پشت گردنم و من رو به خودش نزدیک کرد و اروم لباش رو روی لبام گذاشت
با تمام زوری که داشتم سعی در جدا کردن لباش داشتم که با دستش دستام رو گرفت و با دست دیگه ش محکمتر من رو به خودش چسبوند
پارت شصت و شش
دستای مرد روی دهن ا/ت قرار گرفت تا مانع جیغش بشه
مرد اروم طوری که به ا/ت اسیب نرسه بغلش کرد و با خودش به داخل ون برد
یه ون مشکی رنگ
وقتی که داخل ون دستش رو از روی دهن ا/ت برداشت ا/ت شروع کرد به جیغ زدن و گریه کردن
ولی با صدایی که از پشت گوشش شنید
ترس خفیفی داخل بدنش ایجاد شد
∆ هشششش اروم باش کوچولو کسی صدات رو نمیشنوه
- چرا ؟ چرا دست از سرم برنمیداری؟
∆ ادم از چیزی که مال خودشه میگذره؟
- من حیوون یا وسیله نیستم
∆ منم نگفتم هستی فقط گفتم مال منی
- تهیونگ خواهش میکنم دست از سرم بردار
(گریه)
∆ چرا ؟(در حال ناز کردن موهاش)
- میترسم چرا نمیفهمی ازت میترسم
∆ نگران نباش کم کم این ترس جاش رو با عشق پر میکنه
- ابدا
ابدا عاشق یه قاتل بشم
∆ جونگ کوک چی بود؟
اونم یه قاتل بود
- خودت رو با اون مقایسه نکن
∆ اون چی داره که من ندارم؟
- احساسات
∆ منم دوست دارم
- ولی من ندارم
∆ باید داشته باشی(موهاش رو کشید)
- نکن خواهش میکنم درد داره(گریه)
∆ دیدی گفتم روی مغزم راه نرو نتیجش میشه این(ا/ت رو بغل میکنه)
ا/ت ویو
بغلم کرد
داشتم از شدت ترس سکته میکردم
اما میدونستم با کوچکترین اعتراضی منم میفرسته اون دنیا
اروم موهام رو نوازش میکرد
ولی بجای ایجاد حس خوشایند
داشتم مثل بید مجنون میلرزیدم
∆ اینقدر نترس برای این کوچولو زیاد خوب نیست(دستش رو گذاشت روی شکم ا/ت)
- میشه بزاری بر...........
∆ ا/ت دیوونم نکن دارم میگم نه نمیشهههههه
(عربده)
- ببخشید
∆ بریم خونه
راننده: چشم جناب
داخل راه داخل بغلش بودم
اروم موهام رو نوازش میکرد و گاهی هم بو میکشید
∆ میدونی چقدر منتظر این لحظه بودم؟
- .........
∆ اگر بدونی چقدر دوست دارم دیگه جز اسم من اسم هیچ مردی رو به زبون نمیاری
- .........
∆ یه تکونی به لبای کوچولوت بده
وگرنه سوراخ سوراخ شون میکنم
- .........
وقتی دید هیچ حرفی نمیزنم
اروم دستش رو برد پشت گردنم و من رو به خودش نزدیک کرد و اروم لباش رو روی لبام گذاشت
با تمام زوری که داشتم سعی در جدا کردن لباش داشتم که با دستش دستام رو گرفت و با دست دیگه ش محکمتر من رو به خودش چسبوند
۴۸۰
۱۰ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.