فیک درد عشق
فیک درد عشق
پارت شصت و پنج
دکتر رفت بیرون و بعد از اون پرستار اومد و سرم رو برام وصل کرد
تقریبا نصف سرم خالی شده بود که در اتاقم زده شد
$ سلام خوبی
اجوما بهم گفت حالت بد شده چرا اینقدر سر به هوایی دختر
- یه دیقه نفس بگیر سلام
$ سلام
به قران اگر اون بچه تو شکمت نبود الان با هفتاد روش سامورایی تیکه تیکه ت میکردم
- ..........
$ بابا زانوی غم بغل نگیر دختر
یکم به فکر خودت باش
بنظرت اگر جونگ کوک الان اینجا بود بخاطر این کارات خفه ت نمیکرد؟
- نمیدونم شاید
$ ببین اگر بلایی سر اون بچه بیاد اول نفر خودت اسیب میبینی فهمیدی؟
- میدونم
$ خوبه حالا یه فیلم اوردم با یکم غذا
بشینیم فیلم نگاه کنیم و غذا بخوریم
- مرسی
$ واسه چی؟
- بابت اینکه بهم دلداری میدی
$ ا/ت تو مثل خواهرمی پس دیگه لازم نیست بهش فکر کنی حالا یکم از این دوکبوکی بخور تا یکم حالت جا بیاد
تقریبا ۲ ساعت داشتیم فیلم نگاه میکردیم و من بدون اینکه بدونم کل غذا ها رو خورده بودم
- هینننننن این همه رو من خوردم؟
$ اره
- چرا بهم نگفتی؟
$ بلاخره بعد دو سال به غذا لب زدی انتظار داری جلوت رو بگیرم؟
- نه ولی اخه میترسم بترکم
$ حالا این هارو ول کن میگم اسم بچه رو چی میزاری؟
- اگر دختر بود یونجی اگر پسر بود جونگ سو
$ وایییییییییی چه اسمای خوشگلی انتخاب کردی افرین
- راستش جونگ کوک خیلی این دو اسم رو دوست داشت
$ سلیقش خوب بوده
- اره
$ میگم من دو دیقه میرم دستشویی تو منتظرم باش
- اوکی
لیا رفت و من یه قسمت دیگه از سریال رو شروع کردم که بعد از چند مین در اتاق باز شد
- چقدر زود برگشتی
جوابی از لیا نشنیدم که حس کردم سایه ای افتاد روم
اروم برگشتم سمت سایه
اون لیا نبود یه مرد بود
یه مرد با ماسک سیاه و چهره ی پوشیده شده
دهنم رو برای کشیدن یه جیغ باز کردم که اون مرد دستش رو گذاشت رو دهنم و ............
(خمارییییییییییییییییییییییی😊)
پارت شصت و پنج
دکتر رفت بیرون و بعد از اون پرستار اومد و سرم رو برام وصل کرد
تقریبا نصف سرم خالی شده بود که در اتاقم زده شد
$ سلام خوبی
اجوما بهم گفت حالت بد شده چرا اینقدر سر به هوایی دختر
- یه دیقه نفس بگیر سلام
$ سلام
به قران اگر اون بچه تو شکمت نبود الان با هفتاد روش سامورایی تیکه تیکه ت میکردم
- ..........
$ بابا زانوی غم بغل نگیر دختر
یکم به فکر خودت باش
بنظرت اگر جونگ کوک الان اینجا بود بخاطر این کارات خفه ت نمیکرد؟
- نمیدونم شاید
$ ببین اگر بلایی سر اون بچه بیاد اول نفر خودت اسیب میبینی فهمیدی؟
- میدونم
$ خوبه حالا یه فیلم اوردم با یکم غذا
بشینیم فیلم نگاه کنیم و غذا بخوریم
- مرسی
$ واسه چی؟
- بابت اینکه بهم دلداری میدی
$ ا/ت تو مثل خواهرمی پس دیگه لازم نیست بهش فکر کنی حالا یکم از این دوکبوکی بخور تا یکم حالت جا بیاد
تقریبا ۲ ساعت داشتیم فیلم نگاه میکردیم و من بدون اینکه بدونم کل غذا ها رو خورده بودم
- هینننننن این همه رو من خوردم؟
$ اره
- چرا بهم نگفتی؟
$ بلاخره بعد دو سال به غذا لب زدی انتظار داری جلوت رو بگیرم؟
- نه ولی اخه میترسم بترکم
$ حالا این هارو ول کن میگم اسم بچه رو چی میزاری؟
- اگر دختر بود یونجی اگر پسر بود جونگ سو
$ وایییییییییی چه اسمای خوشگلی انتخاب کردی افرین
- راستش جونگ کوک خیلی این دو اسم رو دوست داشت
$ سلیقش خوب بوده
- اره
$ میگم من دو دیقه میرم دستشویی تو منتظرم باش
- اوکی
لیا رفت و من یه قسمت دیگه از سریال رو شروع کردم که بعد از چند مین در اتاق باز شد
- چقدر زود برگشتی
جوابی از لیا نشنیدم که حس کردم سایه ای افتاد روم
اروم برگشتم سمت سایه
اون لیا نبود یه مرد بود
یه مرد با ماسک سیاه و چهره ی پوشیده شده
دهنم رو برای کشیدن یه جیغ باز کردم که اون مرد دستش رو گذاشت رو دهنم و ............
(خمارییییییییییییییییییییییی😊)
۱۱.۰k
۰۹ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.