شرط و کامل نکردید ولی گفتم بزارم
شرط و کامل نکردید ولی گفتم بزارم
p²
When you were an employee...
شرط دیگه نمیزاریم فقط حمایت کنید گناه دالما:(
__________________
در اتاقشو زدم
یونگی:بیا تو
وارد شدم
ا.ت:قهوتونو اوردم
یونگی:بزارش روی میز
رفتم سمتش
خواستم قهوه رو بزارم روی میز یهو پام پیچ خورد و افتادم وقهوه ریخت روی میز یونگی
منم از ترس داشتم به قهوه ای که روی ومیز ریخته بود نگاه میکردم
یونگی: چیکاررر کردییییی(داد)
ا.ت:ببخشید.....
یونگی:میدونی ایناا چقدرررر مهم بودنننن
ا.ت: متاسفم دیگه تکرار نمیشه حواسم نبود...
یونگی:دفعه دیگه یه کار خطای دیگه کنی اخراجت میکنم شیفتم شد؟ این دفعه رو مبخشم و تا دوباره اینارو درست نکنی نمیزارم برییی
ا.ت:ب.بله رییس
یونگی:حالا سریع پاشو اینجا و تمیز کن
ا.ت:چشم
یونگی زد روی میز:سریعع(با داد)
سریع از جام پاشدم
و اونجا و تمیز کردم
ا.ت:تموم..شد
یونگی:میتونی بری
از اتاق رفتم بیرون و به سمت محل کارم رفتم
لیا:چیشدد
سوجین:چیشد؟؟؟
ا.ت: بابا هیچی نشدد دیگه عه هعی چیشد چیشد ول کنید.
رفتم دوباره سمت محل کارم وکار کردم و تا کدود ۴ نصف شب داشتم کار میکردم
همه کارمندا رفته بودن و فقط من و یونگی مونده بودیم
یونگی اومد پایین
یونگی: کارت تموم شد؟
با خستگی کلمو تکون دادم
ا.ت:می.تونم برم؟
یونگی:برو
ار جام پاشدمو تشکر و خداحافظی کردم و رفتم
(نویسنده:اینجارو پرش زمانی به یک هفته بعد میکنم)
پرش زمانی یک هفته بعد تو محل کار
(از زبان ا.ت)
حدود یک هفته بود دیگه کار خطایی نکردم تا خدایی نکرده اخراج نشم
از اون اتفاق دیگه نمیتونستم تو تخم چشای رییس نگاه کنم
همش تو فکر بودم که کار خطایی نکنم
یونگی یهو اومدپایین و زد روشونم
دو متر پریدم هوا
یونگی:حواست کجاس؟
ا.ت: ببخشید داشتم روی کار فکر میکردم کلا حواسم پرت شد
یونگی: بهونه که نمیاری؟
ا.ت:نه نه
یونگی:من قرارع برم جایی ویه مهمون قرارع بیاد تا نیومدن برو اتاقمو تمیز کن
ا.ت:بله چشم....
بهخودم گفتم(توذهنم)
نوکر گیر آورده
____
یونگی از شرکت خارج شد و رفتم محل کارش
تمیزکاری و شروع کردم
داشتم میزارو دستمال کشیدم ودستم یکی از مجسمه های شیشه ایش شکست عقب عقب رفتن و خوردم به گلدون اونم شکست
(نویسنده: فیلم هندی شد😂😐
و اینکه کلا فکر کنید اتاق به فنا رفت)
دستمو گذاشتم رو سرم و چهکنم چه کنم کردم
که یهو در اتاق باز شد
ادامه دارد....
لایککن دیگه شرط نذاشتم دلیل نمیشه لایک نکنیا
میدونم داستانم یکمچرته:)
p²
When you were an employee...
شرط دیگه نمیزاریم فقط حمایت کنید گناه دالما:(
__________________
در اتاقشو زدم
یونگی:بیا تو
وارد شدم
ا.ت:قهوتونو اوردم
یونگی:بزارش روی میز
رفتم سمتش
خواستم قهوه رو بزارم روی میز یهو پام پیچ خورد و افتادم وقهوه ریخت روی میز یونگی
منم از ترس داشتم به قهوه ای که روی ومیز ریخته بود نگاه میکردم
یونگی: چیکاررر کردییییی(داد)
ا.ت:ببخشید.....
یونگی:میدونی ایناا چقدرررر مهم بودنننن
ا.ت: متاسفم دیگه تکرار نمیشه حواسم نبود...
یونگی:دفعه دیگه یه کار خطای دیگه کنی اخراجت میکنم شیفتم شد؟ این دفعه رو مبخشم و تا دوباره اینارو درست نکنی نمیزارم برییی
ا.ت:ب.بله رییس
یونگی:حالا سریع پاشو اینجا و تمیز کن
ا.ت:چشم
یونگی زد روی میز:سریعع(با داد)
سریع از جام پاشدم
و اونجا و تمیز کردم
ا.ت:تموم..شد
یونگی:میتونی بری
از اتاق رفتم بیرون و به سمت محل کارم رفتم
لیا:چیشدد
سوجین:چیشد؟؟؟
ا.ت: بابا هیچی نشدد دیگه عه هعی چیشد چیشد ول کنید.
رفتم دوباره سمت محل کارم وکار کردم و تا کدود ۴ نصف شب داشتم کار میکردم
همه کارمندا رفته بودن و فقط من و یونگی مونده بودیم
یونگی اومد پایین
یونگی: کارت تموم شد؟
با خستگی کلمو تکون دادم
ا.ت:می.تونم برم؟
یونگی:برو
ار جام پاشدمو تشکر و خداحافظی کردم و رفتم
(نویسنده:اینجارو پرش زمانی به یک هفته بعد میکنم)
پرش زمانی یک هفته بعد تو محل کار
(از زبان ا.ت)
حدود یک هفته بود دیگه کار خطایی نکردم تا خدایی نکرده اخراج نشم
از اون اتفاق دیگه نمیتونستم تو تخم چشای رییس نگاه کنم
همش تو فکر بودم که کار خطایی نکنم
یونگی یهو اومدپایین و زد روشونم
دو متر پریدم هوا
یونگی:حواست کجاس؟
ا.ت: ببخشید داشتم روی کار فکر میکردم کلا حواسم پرت شد
یونگی: بهونه که نمیاری؟
ا.ت:نه نه
یونگی:من قرارع برم جایی ویه مهمون قرارع بیاد تا نیومدن برو اتاقمو تمیز کن
ا.ت:بله چشم....
بهخودم گفتم(توذهنم)
نوکر گیر آورده
____
یونگی از شرکت خارج شد و رفتم محل کارش
تمیزکاری و شروع کردم
داشتم میزارو دستمال کشیدم ودستم یکی از مجسمه های شیشه ایش شکست عقب عقب رفتن و خوردم به گلدون اونم شکست
(نویسنده: فیلم هندی شد😂😐
و اینکه کلا فکر کنید اتاق به فنا رفت)
دستمو گذاشتم رو سرم و چهکنم چه کنم کردم
که یهو در اتاق باز شد
ادامه دارد....
لایککن دیگه شرط نذاشتم دلیل نمیشه لایک نکنیا
میدونم داستانم یکمچرته:)
۲.۳k
۱۱ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.