مافیای من ♡
مافیای من ♡
پارت ۱۲
زبان ات"
منو بردن داخل یه عمارت دیگه داخل راه همش به ته فکر میکردم اصلا برام مهم نبود که باهام چیکار میکنن اما از ترس ازدست دادن ته داشتم میمردم نمیدونستم ته اینقدر عاشقمه که بخاطر من جون خودشو هم به خطر میندازه یه حسی داخل دلم داشت میگفت که انگار عاشق ته شدم ولی نمیدونم این چه حسی هست همینجور که به ته فکر میکردم یهو اون لئون عوضی در ماشینو باز کرد و گفت پیاد شد با ید حساب این کارت رو برسم
از زبان لئو: اون مرتیکه عوضی پدرمو زد میدونم با هاشون چیکار کنم اون دختره رو بردم انداختم داخل اتاقم گفتم اماده شو تا بیام کارامون زیاده
از زبان ات"
ترسیده بودم منظورش رو نفهمیدم همین طور رو تخت نشسته بود و گریه میکردم یهو امد داخل لباسشو در اورد رومو کردم اون ور که امد سمت من گفت خوشکله نوبت تو هست عصبانی شدم و یکی خوابوندم داخل گوشش و گفتم گم شو کنار مرتیکه اشغال تو ته رو زدی ازت نمیگذرن میکشنت گفت ها ها خیلی ترسیدم تا من برم دستشویی بیام اماده میشی
از زبان جونگکوک"
تهیونگ رو جراحی کردن اما اصلا حالش خوب نبود نمیدونم ات کجاست اگه ته بهوش بیاد ببینه ات نیست خیلی عصبانی میشه چون هکر بودم گوشیش رو هک کردم و با جین رفتیم به جایی که بودن از پنجره یکی از اتاق ها وارد عمارت شدیم دیدم ات رو تخت دارع گریه میکنه
ات"
دیدم یکی از پنجره امد داخل کوک و جین بودن منو از عمارت بردن بیرون رسیدیم به عمارت خودمون و فورا رفتم پیش ته...
پارت ۱۲
زبان ات"
منو بردن داخل یه عمارت دیگه داخل راه همش به ته فکر میکردم اصلا برام مهم نبود که باهام چیکار میکنن اما از ترس ازدست دادن ته داشتم میمردم نمیدونستم ته اینقدر عاشقمه که بخاطر من جون خودشو هم به خطر میندازه یه حسی داخل دلم داشت میگفت که انگار عاشق ته شدم ولی نمیدونم این چه حسی هست همینجور که به ته فکر میکردم یهو اون لئون عوضی در ماشینو باز کرد و گفت پیاد شد با ید حساب این کارت رو برسم
از زبان لئو: اون مرتیکه عوضی پدرمو زد میدونم با هاشون چیکار کنم اون دختره رو بردم انداختم داخل اتاقم گفتم اماده شو تا بیام کارامون زیاده
از زبان ات"
ترسیده بودم منظورش رو نفهمیدم همین طور رو تخت نشسته بود و گریه میکردم یهو امد داخل لباسشو در اورد رومو کردم اون ور که امد سمت من گفت خوشکله نوبت تو هست عصبانی شدم و یکی خوابوندم داخل گوشش و گفتم گم شو کنار مرتیکه اشغال تو ته رو زدی ازت نمیگذرن میکشنت گفت ها ها خیلی ترسیدم تا من برم دستشویی بیام اماده میشی
از زبان جونگکوک"
تهیونگ رو جراحی کردن اما اصلا حالش خوب نبود نمیدونم ات کجاست اگه ته بهوش بیاد ببینه ات نیست خیلی عصبانی میشه چون هکر بودم گوشیش رو هک کردم و با جین رفتیم به جایی که بودن از پنجره یکی از اتاق ها وارد عمارت شدیم دیدم ات رو تخت دارع گریه میکنه
ات"
دیدم یکی از پنجره امد داخل کوک و جین بودن منو از عمارت بردن بیرون رسیدیم به عمارت خودمون و فورا رفتم پیش ته...
۱۸.۵k
۰۱ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.