مافیای من♡
مافیای من♡
پارت۱۳
ات"
رفتم داخل اتاق ته رو تخت افتاده بود پوستش مثل گچ شده بود کلی دستگاه بهش وصل بود رفتم کنارش نشستم و دستشو گرفتم ته باورم نمیشه ک بخاطر من این کارو کردی من همش از عشق خودم به کوک بهت میگفتم و اهمیت به عشق تو نمیدادم اما الان فهمیدم که چقدر منو دوست داری تهیونگ خوب شو لطفا همین طور که داشتم با ته حرف میزدم کوک وارد اتاق شد
کوک"
بخاطر تو هست که الان ته اینجا خوابیده همش تقصیر تو هست هر روز مینشست و در مورد تو برام میگفت اون اون تورو خیلی دوست داره تو به دوست داشتن الکی من امید بستی من تورو دوست ندارم پس تلاش کن که عاشق ته بشی نه من
"از زبان ات"
سه روز گذشت اما ته بیدار نشده نمیتونم خودمو ببخشم بخاطر من هست که ته الان داخل این وضع هست رفتم به اتاق ته و دستشو گرفتم کنارش داشتم گریه میکردم که دیدم ته دستمو فشار داد نگاهش کردم دیدم به هوش امده از هیجان یه داد بلند کشیدم اصلا هواسم سر جاش نبود که یهو لب ته رو بوسیدم... 💖😍
پارت۱۳
ات"
رفتم داخل اتاق ته رو تخت افتاده بود پوستش مثل گچ شده بود کلی دستگاه بهش وصل بود رفتم کنارش نشستم و دستشو گرفتم ته باورم نمیشه ک بخاطر من این کارو کردی من همش از عشق خودم به کوک بهت میگفتم و اهمیت به عشق تو نمیدادم اما الان فهمیدم که چقدر منو دوست داری تهیونگ خوب شو لطفا همین طور که داشتم با ته حرف میزدم کوک وارد اتاق شد
کوک"
بخاطر تو هست که الان ته اینجا خوابیده همش تقصیر تو هست هر روز مینشست و در مورد تو برام میگفت اون اون تورو خیلی دوست داره تو به دوست داشتن الکی من امید بستی من تورو دوست ندارم پس تلاش کن که عاشق ته بشی نه من
"از زبان ات"
سه روز گذشت اما ته بیدار نشده نمیتونم خودمو ببخشم بخاطر من هست که ته الان داخل این وضع هست رفتم به اتاق ته و دستشو گرفتم کنارش داشتم گریه میکردم که دیدم ته دستمو فشار داد نگاهش کردم دیدم به هوش امده از هیجان یه داد بلند کشیدم اصلا هواسم سر جاش نبود که یهو لب ته رو بوسیدم... 💖😍
۱۶.۲k
۰۱ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.