مافیای من♡
مافیای من♡
پارت ۱٠
(اعضا رسیدن اعمارت )
"از زبان ته"
رسیدیم به عمارت مواظب خودتون باشید و طبق نقشه پیش برید دخترا برید طبقه بالا ما هم از در ورودی وارد میشیم امروز یه حس بد داشتم انگار امروز میخواد اتفاق بدی بیفته رفتیم داخل اعمارت و همه ی بادیگاردا رو کشتیم رفتیم داخل سالن و کسی داخل سالن نبود
"از زبان ات"
رفتیم داخل اتاق و مروارید رو برداشتیم از پله ها امدیم پایین امدیم پیش پسرا خوب پسرا بیاین بریم یهو صدای اصلحه پشت سرمون امد اون مرتیکه عوضی چانگ هو و پسرش لئون پشت سرمون بودن انگار از همه چی خبر داشتن
"از زبان چانگ هو"
هی تهیونگ بالا خره دیدمت پس اون مافیای معروف شما هستن ما یه حساب قدیمی داریم که باید صافش کنیم
ته: مرتیکه چی میگی من اولین باره تورو میبینم بچه هاا (بچه ها خطاب به این بود که با اسلحه شلیک کنن) تا اعضا امدن شلیک
کنن که یهو لئون محکم داد زد اهاای اصلحه هاتون رو بندازین ببینم
"از زبان لئون "
اصلحه هاتون رو بندازین به شرطی میزاریم برین که اون دختر خوشکله رو بدین به ما (منظورش ات هست)
ته"مرتیکه چه گوهی میخوری(با داد)
عوضی اشغال
لئون "اهای دهنت رو ببند وگرنه دختره میره اون دنیا اهای دختره بیا اینجا
ات" مرتیکه اون دهن کثیفت رو ببند تا برات خوردش نکردم یهو اصلحه کشید روم که دیدم صدای اصلحه امد کوک با تفنگ شلیک کرد تیر خورد به شونه چانگ هو لئون ع
عصبانی شد و داد زد پدر پدر خیلی عصبانی بود امدم بهم شلیک کنه چشام رو بستم که تیر زد اما اون تیر به من نخورد چشام رو باز کردم دیدم.....
پارت ۱٠
(اعضا رسیدن اعمارت )
"از زبان ته"
رسیدیم به عمارت مواظب خودتون باشید و طبق نقشه پیش برید دخترا برید طبقه بالا ما هم از در ورودی وارد میشیم امروز یه حس بد داشتم انگار امروز میخواد اتفاق بدی بیفته رفتیم داخل اعمارت و همه ی بادیگاردا رو کشتیم رفتیم داخل سالن و کسی داخل سالن نبود
"از زبان ات"
رفتیم داخل اتاق و مروارید رو برداشتیم از پله ها امدیم پایین امدیم پیش پسرا خوب پسرا بیاین بریم یهو صدای اصلحه پشت سرمون امد اون مرتیکه عوضی چانگ هو و پسرش لئون پشت سرمون بودن انگار از همه چی خبر داشتن
"از زبان چانگ هو"
هی تهیونگ بالا خره دیدمت پس اون مافیای معروف شما هستن ما یه حساب قدیمی داریم که باید صافش کنیم
ته: مرتیکه چی میگی من اولین باره تورو میبینم بچه هاا (بچه ها خطاب به این بود که با اسلحه شلیک کنن) تا اعضا امدن شلیک
کنن که یهو لئون محکم داد زد اهاای اصلحه هاتون رو بندازین ببینم
"از زبان لئون "
اصلحه هاتون رو بندازین به شرطی میزاریم برین که اون دختر خوشکله رو بدین به ما (منظورش ات هست)
ته"مرتیکه چه گوهی میخوری(با داد)
عوضی اشغال
لئون "اهای دهنت رو ببند وگرنه دختره میره اون دنیا اهای دختره بیا اینجا
ات" مرتیکه اون دهن کثیفت رو ببند تا برات خوردش نکردم یهو اصلحه کشید روم که دیدم صدای اصلحه امد کوک با تفنگ شلیک کرد تیر خورد به شونه چانگ هو لئون ع
عصبانی شد و داد زد پدر پدر خیلی عصبانی بود امدم بهم شلیک کنه چشام رو بستم که تیر زد اما اون تیر به من نخورد چشام رو باز کردم دیدم.....
۱۱.۸k
۳۰ دی ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.