حالا که از من دوری

حالا که از من دوری
مراقبِ خودت باش
مراقبِ اشک هایت که بی من نـریزند
مراقبِ دلت که بی من نگیرد
مراقبِ خنده هایت که بی من کسی نبیند
مراقبِ دست هایت باش
چشم هایت حتی
این ها همه اش امانت است
پیشِ تو
حالا که دستم از دست هایت کوتاه است
آغوشم از آغوشت دور
مراقبِ بی قراری هایت باش
مبادا بی من کسی
آرامِ جانت شود
مبادا...!
دیدگاه ها (۳)

شهد شیرین لبانت را ، عسل نامیده اندلحظه ای دور از تو بودن را...

کنار لب های توملکوت را به آغوشم دعوت کردمبه اندامم سوگندبه گ...

معبدی ساخته ام، از جانت!هر روز،به پابوسی آغوشت، می آیم! زانو...

پاییز است ودلتنگی‌هایشبی‌هوا دوست داشتنت می‌گیردبی‌هوا بغضتب...

یادته همیشه می گفتم دوس دارم از دور ببینمت؟ بعد تو لجباز می ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط