پرش زمانی خونه ی خودم و ته
پرش زمانی خونه ی خودم و ته
ته:ات اماده شد کم کم بریم
ات:باش اوپا رفتم تو اتاق مشترک خودم و ته به باد سردی میومد واسه همین به هودی که برا تهیونگ بودو پوشیدم یاه یاه چه قسنگه یه شلوار بگ مشکی هم زیرش بوشیدم یاه یاه موهای بنفشمو باز گذاشتمو رفتم پایین
ته:لباس جدید مبارک خانم چقدم بهت میاد
ات:خودم میدانم پریدم بغل تهیونگ
ته:بیا پایین دیگ
ات:نخیرم تا ماشین تو بغلتم
ته:باشه. برگشتم لپ تهیونگو گاز گرفتم یاح
ته:اییی دارم براتتت کیم اتتت
ات:یاح یاح رفتیم تو ماشین منو گذاشت جلو یونتان پرید بغلم عرررر این بشر خیلی کیوته شروع کردم ماچ کردن یونتان
رسیدیم یونتان هنوز تو بغلم بود پیاده شدیم منتظر بچها بودیم که اومدن
کوک:به به زوج سمج منظم شدین خو
ات:کوک بهت گفتن خیلی نمکی
رفتیم تو فروشگاه انقد چیز میز گرفتممم که کم نیاریم برا یونتان هم لباس و غذا تشک کوچولو و کیف حمل خریدم دخترا هم دست کمی از من نداشتن تهیونگ حساب کرد خریدارو گذاشتیم صندوق با بچه ها خداحافظی کردیم رفتیم خونه لباس خوابمو که با شلوار ست بود و طرع قلب روش بود پوشیدم داشتم موهامو شونه میکردم که تهیونگ موهامو زد کنار گردنمو گاز گرفت
ات:پدسگگگگگ میکشمتتت
ته:تلافی 😈
ات گشووو پدصگ
ته:بیا بخواب دیگه
ات:بگیر بخواب دارم وسایلا رو تو ساک میچینم
ته:باش
مث سگ سریع خوبید یونتان اومد پیشم نشست کلشو خاروندم و خوابش برد
ات:الحق شبیه باباتی
جونم در اومد وسایلارو چیدم که رفتم خوابیدم صبح با کلی جیغ زدنم تهیونگ بیدار شد اماده شد منم اماده شدم رفتین یونتان رو گذاشتم تو کیف حملش و با ماشین تا اوتوبوس که در دانشگاه بود رفتیم ماشین و ته پارک کرد رفتیم تو اتوبوس نشستم ته هم کنارم یونتانم تو بغلم بچه ها هم عقب بودن (نایون،لونا،کوک،جیمین)
ته:یوقت یونتان رو از بغلت در نیاری
ات:بیا بوست کنم حسود بوسش کردم
که اه ریده شد به حالم
انا اومد: ات بلند میشی می خوام پیش ته بشینم
گفتم :دیگه چی بچه چق رو داری بیا برو تو کونم بابا گمشو
انا:عیششش
ات:دوباره رید به اعصابم
تهیونگ:بیبی اروم باش
بعد بغلم کرد خوابیدم تا برسیم که یهوو..
گایز خیلی کم لایک داریم از الن به بعد روزی یکی میزارم:)))
ته:ات اماده شد کم کم بریم
ات:باش اوپا رفتم تو اتاق مشترک خودم و ته به باد سردی میومد واسه همین به هودی که برا تهیونگ بودو پوشیدم یاه یاه چه قسنگه یه شلوار بگ مشکی هم زیرش بوشیدم یاه یاه موهای بنفشمو باز گذاشتمو رفتم پایین
ته:لباس جدید مبارک خانم چقدم بهت میاد
ات:خودم میدانم پریدم بغل تهیونگ
ته:بیا پایین دیگ
ات:نخیرم تا ماشین تو بغلتم
ته:باشه. برگشتم لپ تهیونگو گاز گرفتم یاح
ته:اییی دارم براتتت کیم اتتت
ات:یاح یاح رفتیم تو ماشین منو گذاشت جلو یونتان پرید بغلم عرررر این بشر خیلی کیوته شروع کردم ماچ کردن یونتان
رسیدیم یونتان هنوز تو بغلم بود پیاده شدیم منتظر بچها بودیم که اومدن
کوک:به به زوج سمج منظم شدین خو
ات:کوک بهت گفتن خیلی نمکی
رفتیم تو فروشگاه انقد چیز میز گرفتممم که کم نیاریم برا یونتان هم لباس و غذا تشک کوچولو و کیف حمل خریدم دخترا هم دست کمی از من نداشتن تهیونگ حساب کرد خریدارو گذاشتیم صندوق با بچه ها خداحافظی کردیم رفتیم خونه لباس خوابمو که با شلوار ست بود و طرع قلب روش بود پوشیدم داشتم موهامو شونه میکردم که تهیونگ موهامو زد کنار گردنمو گاز گرفت
ات:پدسگگگگگ میکشمتتت
ته:تلافی 😈
ات گشووو پدصگ
ته:بیا بخواب دیگه
ات:بگیر بخواب دارم وسایلا رو تو ساک میچینم
ته:باش
مث سگ سریع خوبید یونتان اومد پیشم نشست کلشو خاروندم و خوابش برد
ات:الحق شبیه باباتی
جونم در اومد وسایلارو چیدم که رفتم خوابیدم صبح با کلی جیغ زدنم تهیونگ بیدار شد اماده شد منم اماده شدم رفتین یونتان رو گذاشتم تو کیف حملش و با ماشین تا اوتوبوس که در دانشگاه بود رفتیم ماشین و ته پارک کرد رفتیم تو اتوبوس نشستم ته هم کنارم یونتانم تو بغلم بچه ها هم عقب بودن (نایون،لونا،کوک،جیمین)
ته:یوقت یونتان رو از بغلت در نیاری
ات:بیا بوست کنم حسود بوسش کردم
که اه ریده شد به حالم
انا اومد: ات بلند میشی می خوام پیش ته بشینم
گفتم :دیگه چی بچه چق رو داری بیا برو تو کونم بابا گمشو
انا:عیششش
ات:دوباره رید به اعصابم
تهیونگ:بیبی اروم باش
بعد بغلم کرد خوابیدم تا برسیم که یهوو..
گایز خیلی کم لایک داریم از الن به بعد روزی یکی میزارم:)))
۱۶.۳k
۱۹ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.