که یهو یه بطر اب یخ رو سرم خالی شد تهیونگ خواب برگشتم پشت
که یهو یه بطر اب یخ رو سرم خالی شد تهیونگ خواب برگشتم پشت سرمو دیدم بطری دست کوک بود لونا و نایون داشتن جر می خوردن
ات:کوک تا حالا کسی موهاتو کشیده؟
کوک:نههههه موهامو دوست دارم
ات:الان خودم میکشم شون
شروع کردم موهاشو کشیدن بطری که نصفش پر بود رو از گرفتتت
کوک:عرررر اییییییی ات ول کنننننن
جیمین:ول کن ات من گفتم بریزههه
ات:عه زودتر میکفتی زدم پس کلش
انا:عه خفشید دیگه می خوام بخوابم
بطری ابی که دستم بود و خالی کردم رو صورتش
ات:خفه شدی انا ژونم
همه بچه ها بهش می خندیدن
رسیدیم چادر و اینارو پهن کردیم
هممون میخدیدیم حرف میزدیم
ولی متوجه شدم تهیونگ یکم ساکته
تهیونگ ویو
باید به ات می گفتم که برای ترم دوم باید برم فرانسه درس بخونم ولی نمی دونم چطوری بهش بگم که یهو ات اومد
ات:تهیونگ حالت خوبه؟
ته:اره عزیزم فقط خستم
ات:نمیرییییی اندازه خر خوابیدیااا
کوک:داداشه من خر نیس که اندازه خرس می خوابه دمپاییم رو پرت کردم تو سرش
ته:خرگوش کم تر گوه بخور:)))
هم:جرررر عررررر یا خداااا
کوک:هر هر هر
لونا:خرگوشم باشه خرگوش خودمه
ات:اییییی چندشاااااا
تقریبا شب شده بود ایناد گفت بیایم دور اتیش رفتیم همه کنار هم نشستن که انا خواست بیاد کنارم بشینه که ات سریع نشست کنارم
ات:اخی انان جون ببخشید جا پره
علکس(یکی از بچه های کلاسشون)
علکس:بچه ها بیاین جرعت حقیقتتت
همه اکی دادن رو انا و میسو افتاد
میسو:هع انا تهیونگو ببوس
انا اومد بوسم کنه که صورتش قل خورد اونور
ات:هوییی صورتش صاحاب دارهههه اگه یبار دیک از این جرعتا بدید خاکتون میکنماا
همه میخندیدن دوباره بطری رو چرخوندن افتاد رو ات و لونا
لونا:جرعت یا حقیقت
ات؛جرعت
لونا:دونفرو چه اینجا ازشون متنفری رو پس گردنی بزن
ات رفت یکی زد پس گردن انا که همه عر میزدن یکیم زد پس کله ی میسو
ات؛اخیش خیر ببینی با این جرعت دادنت
رو همه افتاد جز من که رفتیم بخوابیم
تو چادر بودیم که جسم کوچیکی رو کنارم احساس کردم ات لود بغلم کردع بود کشیدمش زیره پتو منم بغلش کردم
ات:ته ته
ته:جانم
ات:بگو
ته:چیو
ات:امروز می خوای یچیزی بگی ولی نمیتونی
ته:ات راستش من باید واسه یک سال باید برم فرانسه که درسم اونجا سریع تموم شه
دیدم از چشاش اشک میبارید اشکاشو پاک کردم
ات:متوجه ام من منتظرت میمونم تا بیای:))
ته: پس از فردا پروازمه:))))
محکم بغلم کرده بود. ولم نمی کرد
که یهو یه بطر اب یخ رو سرم خالی شد تهیونگ خواب برگشتم پشت سرمو دیدم بطری دست کوک بود لونا و نایون داشتن جر می خوردن
ات:کوک تا حالا کسی موهاتو کشیده؟
کوک:نههههه موهامو دوست دارم
ات:الان خودم میکشم شون
شروع کردم موهاشو کشیدن بطری که نصفش پر بود رو از گرفتتت
کوک:عرررر اییییییی ات ول کنننننن
جیمین:ول کن ات من گفتم بریزههه
ات:عه زودتر میکفتی زدم پس کلش
انا:عه خفشید دیگه می خوام بخوابم
بطری ابی که دستم بود و خالی کردم رو صورتش
ات:خفه شدی انا ژونم
همه بچه ها بهش می خندیدن
رسیدیم چادر و اینارو پهن کردیم
هممون میخدیدیم حرف میزدیم
ولی متوجه شدم تهیونگ یکم ساکته
تهیونگ ویو
باید به ات می گفتم که برای ترم دوم باید برم فرانسه درس بخونم ولی نمی دونم چطوری بهش بگم که یهو ات اومد
ات:تهیونگ حالت خوبه؟
ته:اره عزیزم فقط خستم
ات:نمیرییییی اندازه خر خوابیدیااا
کوک:داداشه من خر نیس که اندازه خرس می خوابه دمپاییم رو پرت کردم تو سرش
ته:خرگوش کم تر گوه بخور:)))
هم:جرررر عررررر یا خداااا
کوک:هر هر هر
لونا:خرگوشم باشه خرگوش خودمه
ات:اییییی چندشاااااا
تقریبا شب شده بود ایناد گفت بیایم دور اتیش رفتیم همه کنار هم نشستن که انا خواست بیاد کنارم بشینه که ات سریع نشست کنارم
ات:اخی انان جون ببخشید جا پره
علکس(یکی از بچه های کلاسشون)
علکس:بچه ها بیاین جرعت حقیقتتت
همه اکی دادن رو انا و میسو افتاد
میسو:هع انا تهیونگو ببوس
انا اومد بوسم کنه که صورتش قل خورد اونور
ات:هوییی صورتش صاحاب دارهههه اگه یبار دیک از این جرعتا بدید خاکتون میکنماا
همه میخندیدن دوباره بطری رو چرخوندن افتاد رو ات و لونا
لونا:جرعت یا حقیقت
ات؛جرعت
لونا:دونفرو چه اینجا ازشون متنفری رو پس گردنی بزن
ات رفت یکی زد پس گردن انا که همه عر میزدن یکیم زد پس کله ی میسو
ات؛اخیش خیر ببینی با این جرعت دادنت
رو همه افتاد جز من که رفتیم بخوابیم
تو چادر بودیم که جسم کوچیکی رو کنارم احساس کردم ات لود بغلم کردع بود کشیدمش زیره پتو منم بغلش کردم
ات:ته ته
ته:جانم
ات:بگو
ته:چیو
ات:امروز می خوای یچیزی بگی ولی نمیتونی
ته:ات راستش من باید واسه یک سال باید برم فرانسه که درسم اونجا سریع تموم شه
دیدم از چشاش اشک میبارید اشکاشو پاک کردم
ات:متوجه ام من منتظرت میمونم تا بیای:))
ته: پس از فردا پروازمه:))))
محکم بغلم کرده بود. ولم نمی کرد
۱۵.۱k
۲۰ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.