PART

PART_16
جیسونگ و لینو به مدت ۵ دقیقه تو بغل هم بودن تا اینکه جیسونگ از بغل لینو اومد بیرون و لینو پرسید

لینو:دیروز چیشد؟

جیسونگ:مهم نیست....تو چطوری منو پیدا کردی؟

لینو:چیز... یعنی من همیشه قبل اینکه برم شرکت میرم به کافه تریا بعد یهویی صدای تورو شنیدم و اومدم کوچه ی پشتی

جیسونگ :اووو چه اتفاقی شده

لینو:آره...بیا بعد یه شام حسابی بهم همه چیو بگو اوکی؟

جیسونگ:اوکی


بعد ۲۰ دقیقه زنگ خونه در زده شد

لینو درو باز کرد و وسایل هارو تحویل گرفت گذاشت روی میز

جیسونگ که بعد از چند ساعت میخواست غذا بخوره چشماش پر از ذوق شده بود....

لینو و جیسونگ بعد خوردن یه شام حسابی هر کدوم سمت یه طرف مبل ولو شدن و به تلویزیون خیره شدن

جیسونگ کمی جا به جا شد و درست نشست و گفت

جیسونگ:ممنونم ازت


لینو:کاری نکردم...اها راستی اونا کی بودن؟اصلا چرا مزاحمت شده بودن؟

جیسونگ کل ماجرا رو تعریف کرد و لینو هم هر لحظه بیشتر از قبل فشاری میشد....

لینو:خب کثیف کاری های پدرت رو چرا به تو ربط دادن؟

جیسونگ:نمیدونم ولی واقعا اگه تو نبودی الان زنده نبودم شایدم اگه بودم الان تو اتاق های vip بار بودم

لینو:بنظرم من کاری نکردم...بعد اینکه تو از حال رفتی یه پیرمرده پلیس اومد و همه شون رو دستگیر کرد
#استاد_جذاب
دیدگاه ها (۲)

PART_17جیسونگ که تازه ماجرا رو فهمیده بود هم متعجب بود و هم ...

PART_18(پارت آخر)چند هفته از اون اتفاق گذشته بودجیسونگ به لی...

PART_15لینو وارد اتاقی که جیسونگ توش بود شدجیسونگ غرق در خوا...

PART_14¥تو کیی؟لینو:دوست پسرش£انگار دلت یه کتک حسابی میخواد ...

#عشق_پول#part22جیسونگ : خب ... مهم نیست ... من خوابم میاد *م...

time eout

توی برنامه تو کیدزروم که باهم حرف میزدن چانگبین گفت هان واسش...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط