PART

PART_17
جیسونگ که تازه ماجرا رو فهمیده بود هم متعجب بود و هم خوشحال

جیسونگ:به هر حال ازت ممنونممم

لینو:کاری نکردم بچه

جیسونگ:من فردا باید برم دنبال کار

لینو:آاااا یادم رفت بهت یه چیزی بگم

جیسونگ:چی؟

لینو:برات یه کار پیدا کردم

جیسونگ:اوه مایی گاددد...چیهه؟

لینو:دوست داری تو شرکتم کار بکنی؟

جیسونگ:ممنون میشم...قراره تو کدوم بخش کار بکنم؟

لینو:یه بخشی هست که فقط کافیه سود و افت سهام شرکت رو دقیقه به دقیقه ذخیره کنی و در آخر پرینت بگیری و بهم تحویل بدی

جیسونگ:اسونه،همیشه اینکارو میکنم؟

لینو: نه شیفت شیفت هست
تو از ساعت ۹ تا ۱۲ شب این کارو میکنی
یه نفر دیگه هم از ساعت ۱۲ تا ساعت ۹

جیسونگ:اوهوم متوجه شدم...از فردا کارم رو شروع میکنم؟

لینو:آره

جیسونگ چشماش از شدت خوشحالی میدرخشید

جیسونگ:عالیه پس...ممنونم لینو
الان میرم بخوابم تا فردا پر انرژی باشم...شبت بخیر..

لینو:شب توهم بخیرر خوابای خوبی ببینیییی
#استاد_جذاب
دیدگاه ها (۲)

PART_18(پارت آخر)چند هفته از اون اتفاق گذشته بودجیسونگ به لی...

پروف عوض شددددد!

PART_16جیسونگ و لینو به مدت ۵ دقیقه تو بغل هم بودن تا اینکه ...

PART_15لینو وارد اتاقی که جیسونگ توش بود شدجیسونگ غرق در خوا...

دیدار اول ..

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط