PART

PART_15
لینو وارد اتاقی که جیسونگ توش بود شد
جیسونگ غرق در خواب بود
لینو کنارش نشست و آروم دستشو توی دستش گرفت و گفت

لینو:من همیشه کنارتم
"نمیزارم کسی اذیتت بکنه سنجاب کوچولوی من"


ساعت 20:25تو خونه لینو

جیسونگ از بیمارستان مرخص شده بود و به خاطر سرم هایی که بهش زده بودن تا الان خواب بود و هوشیاری نداشت

لینو با فکر اینکه شاید جیسونگ یکم دیگه بیدار بشه مرغ سوخاری و دوتا نوشابه سفارش داد
یهو یاد اونروزی که براش بستنی شکلاتی گرفته بود افتاد
اون لحظه چشمای جیسونگ پر از ذوق بود پس یعنی بستنی شکلاتی دوست داشت
پس به خاطر همین ۲ تا بستنی شکلاتی سفارش داد...
.
.
.
.
ویو جیسونگ:::

از خواب بیدار شدم
سرم درد میکرد
دستی رو سرم کشیدم
اصلا نمیتونستم بفهم اهل کدوم سیاره ام که یهو اتفاقات امروز یادش اومد

جیسونگ:وایساااااا....من کجامممم؟

جیسونگ بدو بدو از اتاق بیرون اومد و وقتی چهره ی لینو رو تو پایین پله ها دید خیالش راحت شد و لینو در همین لحظه که داشت قهوه میخورد و  به خاطر اومدن یهوییه جیسونگ قهوه پرید تو گلوش

لینو:ای...

جیسونگ با دیدن مینهو از روی ذوق و خوشحالی که در امنیت هست به بغلش پرید.....(خوده ادمین به نوشته ی خودش حسودی میکنه🦦)

لینو:*وقتی جیسونگ رو توی بغلم حس کردم اوجی از آرامش وجودم رو گرفت*

جیسونگ:* تازه فهمیدم چیکار کردم اما از بغل مینهو بیرون نیومدم چون واقعا آرامش بخش بود*
#استاد_جذاب
دیدگاه ها (۲)

PART_16جیسونگ و لینو به مدت ۵ دقیقه تو بغل هم بودن تا اینکه ...

PART_17جیسونگ که تازه ماجرا رو فهمیده بود هم متعجب بود و هم ...

PART_14¥تو کیی؟لینو:دوست پسرش£انگار دلت یه کتک حسابی میخواد ...

PART_13جیسونگ صبحونش رو خورد و ظرفای خودش رو شست و از لینو خ...

#عشق_پول#part22جیسونگ : خب ... مهم نیست ... من خوابم میاد *م...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط