پارت پنجاه و دو
★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†★
زین کنار دختر نشسته بود و بهش نگا میکرد
با اومدن لیام نگاهشو به همسرش داد
+چیشد؟
-میگه حافظشو از دست داده
+الان چیکار کنیم؟
-میسپاریمش به پلیس
+نه لیام
-من حوصله دردسر ندارم
با به هوش اومدن دختر سمتش رفتن
-پرستار به هوش اومد
لیام داد زد
پرستار و دکتر وارد اتاق شدن
دکتر سمت سوبیک رفت
~میدونم درد داری ولی میتونی بگی اینا چنتاس؟
چهارتا انگشتشو نشون دختر داد
سوبیک با درد گفت:
•چ... چها.. رتا
~خوبه
~اسمت چیه؟
سوبیک مکث کرد
چرا اسمش یادش نمی اومد؟
هیچی یادش نبود...
انگار ذهنش خالی بود
به ذهنش فشار اورد ولی هیچی
اشکاش سرازیر شد
•ی.. یادم.. نمیاد
اون کی بود؟
.
.
.
پایان...
ادامه در فصل دو
هر نظری، فحشی و... دارید بگید
زین کنار دختر نشسته بود و بهش نگا میکرد
با اومدن لیام نگاهشو به همسرش داد
+چیشد؟
-میگه حافظشو از دست داده
+الان چیکار کنیم؟
-میسپاریمش به پلیس
+نه لیام
-من حوصله دردسر ندارم
با به هوش اومدن دختر سمتش رفتن
-پرستار به هوش اومد
لیام داد زد
پرستار و دکتر وارد اتاق شدن
دکتر سمت سوبیک رفت
~میدونم درد داری ولی میتونی بگی اینا چنتاس؟
چهارتا انگشتشو نشون دختر داد
سوبیک با درد گفت:
•چ... چها.. رتا
~خوبه
~اسمت چیه؟
سوبیک مکث کرد
چرا اسمش یادش نمی اومد؟
هیچی یادش نبود...
انگار ذهنش خالی بود
به ذهنش فشار اورد ولی هیچی
اشکاش سرازیر شد
•ی.. یادم.. نمیاد
اون کی بود؟
.
.
.
پایان...
ادامه در فصل دو
هر نظری، فحشی و... دارید بگید
۲.۵k
۰۴ بهمن ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.