پارت پنجاه و یک
مشغول حرف زدن با همسرش بود که متوجه دختر نشد و با اون برخورد کرد
با ترس از ماشین پیاده شد
زمین پر خون بود
سر دختر بدجور ضربه دیده بود
رو زمین کنار دختر نشست
-کوچولو صدامو میشنوی؟
+ایییی
صدای اروم دخترو شنید معلوم بود خیلی درد داره
دخترو بلند کرد و تو ماشین گذاشت باید اونو میبرد بیمارستان
سوار ماشینش شد و سمت بیمارستان حرکت کرد
~لیام سرش بدجور ضربه خورده
به صدای همسرش شرمنده گفت:
-میدونم عزیزم الان میبریمش بیمارستان
بعد چن مین با رسیدن به بیمارستان از ماضین پیاده شد و دخترو بغل کرد
وارد بیمارستان شد و سمت پرستار رفت
-خانم لطفا کمکش کنید
پرستار نگاهی به دختر انداخت
"باید دکتر معاینشون کنه
" بفرمایید
به اتاق اشاره کرد
لیام بلا فاصله وارد اتاق شد و دختر کوچولو رو، رو تخت گذاشت
با وارد شدن دکتر لیام نگاهشو به دکتر داد
دکتر به سر سوبیک نگاه کرد و بعد از معاینه روبه لیام گفت
°شانس اوردید جمجمش اسیب ندیده باید عملش کنیم
-هرکاری لازمه انجام بدید
★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†
با بیرون اومدن پرستار سمتش رفت
-چیشد؟
"همه چیز خوب پیش رفت فقط دکتر شخصا باید مطلبی رو بهتون بگه
" دخترو به بخش مراقبت منتقل کردیم
لیام به تکون دادن سرش اکتفا کرد
دکتر از اتاق عمل بیرون اومد و به لیام اشاره کرد به سمت اتاقش رفت
لیام به دنبال دکتر رفت
-چیشده؟
~بفرمایید تا بگم
به صندلی اشاره کرد
لیام با حرص نشست
-خب؟
~شما با این دختر چه نسبتی دارید؟
-هیچی باهاش تصادف کردم
~متاسفانه حافظشونو از دس دادن
با ترس از ماشین پیاده شد
زمین پر خون بود
سر دختر بدجور ضربه دیده بود
رو زمین کنار دختر نشست
-کوچولو صدامو میشنوی؟
+ایییی
صدای اروم دخترو شنید معلوم بود خیلی درد داره
دخترو بلند کرد و تو ماشین گذاشت باید اونو میبرد بیمارستان
سوار ماشینش شد و سمت بیمارستان حرکت کرد
~لیام سرش بدجور ضربه خورده
به صدای همسرش شرمنده گفت:
-میدونم عزیزم الان میبریمش بیمارستان
بعد چن مین با رسیدن به بیمارستان از ماضین پیاده شد و دخترو بغل کرد
وارد بیمارستان شد و سمت پرستار رفت
-خانم لطفا کمکش کنید
پرستار نگاهی به دختر انداخت
"باید دکتر معاینشون کنه
" بفرمایید
به اتاق اشاره کرد
لیام بلا فاصله وارد اتاق شد و دختر کوچولو رو، رو تخت گذاشت
با وارد شدن دکتر لیام نگاهشو به دکتر داد
دکتر به سر سوبیک نگاه کرد و بعد از معاینه روبه لیام گفت
°شانس اوردید جمجمش اسیب ندیده باید عملش کنیم
-هرکاری لازمه انجام بدید
★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†★†
با بیرون اومدن پرستار سمتش رفت
-چیشد؟
"همه چیز خوب پیش رفت فقط دکتر شخصا باید مطلبی رو بهتون بگه
" دخترو به بخش مراقبت منتقل کردیم
لیام به تکون دادن سرش اکتفا کرد
دکتر از اتاق عمل بیرون اومد و به لیام اشاره کرد به سمت اتاقش رفت
لیام به دنبال دکتر رفت
-چیشده؟
~بفرمایید تا بگم
به صندلی اشاره کرد
لیام با حرص نشست
-خب؟
~شما با این دختر چه نسبتی دارید؟
-هیچی باهاش تصادف کردم
~متاسفانه حافظشونو از دس دادن
۷.۶k
۰۳ بهمن ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.