پارت

#پارت_8



همه زدن زیر خنده .... داشتم راه میرفتم دیدم علیسان جلو دستمه یکی زدم پس کلش و گفتم ....



- ببند یابو منو مسخره میکنی ؟؟؟



.....


- پس قضیه اینه ؟

+ اره دخترم ، تنها کسی که میتونه این کارو انجام بده تویی...



علیسان : این ؟ باوا این هنو بچه است پدربزرگ بیخیال



آتش : پدربزرگ خیلی خطرناکه من به شما اعتماد دارم ولی بزارید من این کارو انجان بدم ...



ارسلان :: راست میگه پدربزرگ من هم با آتش هستم فقط بیخیال این موج بشین ...


هوفففف این بچه پرو باز به من گفت موج ، مدونه بدم میاداااا ...




- موج خودتی این دفعه اسم متو چپر چلاغ تلفض کنی خونت و حلال میکنم ارسلان..


ارسلان: نگفتم پدربزرگ ...



علیها:: پدربزرگ من مطمئنم که همه ی کارهای شما حساب شده است و نمی خوام توی کارتون دخالت کنم ولی بهتر نیست یکی لز نا به جای طوفان بره؟؟؟؟...
دیدگاه ها (۱)

#پارت_9پدربزرگ : من هم چون به شما اعتماد دارم تصمیم گرفتم طو...

سلاممم گوگولیام‌......دلم براتون تنگ شده بود ..♡♡ ولنتاین تو...

#پارت_7یعنی منو آتش که خواهر و برادریم توی یه خونه و علیها و...

#پارت_6ساعت ۷ غروب بود من و آتش تصمیم گرفتیم که بریم خونه پد...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط