عشقسیاه

#عشق_سیاه


part26

یهویی شونمو گرفت میخاست مشت بزنه که چشاشو بست و سرشو پایین گرفت
ولی هنوز شونمو گرفته بود و مشتش روبه روی صورتم بود
خدا رحم کرد اگه میزد الان زنده نبودم
منم چون ترسیده بودم یکم بغضم گرفت و چشامو بستم چون واقعا ترسیدم

ویوته

میخاستم ات رو بزنم که نتونستم چون واقعا دوسش دارم بعد چن مینی ولش کردم و بدون توجهی رفتم بالا
با خودم فک کردم میکردم که چرا لت با من اینجوری کرد مگه منو دوست نداره که واسه یه تولد کوفی منو اینجوری کرد

تو فکر بودم که ات اومد داخل اتاقم

_تهههه(کیوت


+چی میگی

_عمم خب ببخشید دیگه

+ببخشم؟ منو تو اون حال اونجا ولم کردی دنیارو روی سرم خراب کردی ببخشمت؟

ویوات

بدون اینکه چیزی بگم لبامو گذاشتم روی لباش و مک زدم

ویو ته

ات بهم چیزی نگفت که منو بوسید نمیخاستم ببوسمش که یه گاز کوچولو گرفت منم تو دلم گفتم اخ از دست این کیوت لبای منو گاز میگیره

همراهیش کردم گردنم یکم درد گرفت (چون قد ات از ته کوچیکه)
و بلندش کردم و گذاشتمش روی میز و هر دوتامون همو میبوسیدیم

ویوات

از ته جدا شدمو گفتم

_ته نمیخای بریم پایین منتظرمونن هااااا(کیوت

+ات اگه اینقد کیوت نبودی مطمئن باش که میکشتمت

_بریممم

رفتیم پایین و ته رفت پیش جیمین

+جیمین خان توام نقش داشتی؟

_اره تهههه(خنده

==عهههه اتتتت

+جیمی میکشمت

==وااا ته به من چه اخه

_خب بیا کیکو فوت کنن
دیدگاه ها (۰)

#عشق_سیاهpart27چونن جلوی اینه بودیم دیدم که قد ته چقد ازم بز...

#عشق_سیاهpart28 ^^(خنده زورکی... باورم نمیشه ته بیا بیرون کا...

#عشق_سیاهpart25ویو اتاز کافه رفتم یکم ناراحت بودم چون با ته ...

#عشق_سیاهpatr24_ ته من.... +ات دیونمممم کردی بگو دیگه(داد و ...

ویو صبح ویو اتبیدار شدم دیدم تهیونگ سفت بغلم کردم لباش روی پ...

فیک کوک دختر کوچولوی من پارت ۲۳

مست خون ( پارت ۲۳ )

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط