Part

Part 3


فیک کلید عشق 🗝️❤️

این استرس من رو چند برابر میکرد رسیدم خونه باز وسایلامو چک کردم چیزی کم نداشته باشه و رفتم و با هزار تا فکر و خیال خوابیدم

۵:۰۰ صبح :
با صدای زنگ هشدار گوشیم بیدار شدم استرسم بیشتر و بیشتر میشد دستام جوری می‌لرزید که گوشیمو به زود نگه داشته بودم
ساعت ۷ ، پرواز راه می‌افتاد ، به بدبختی رفتم یه نیمرو درست کردم و صبحونمو خوردم ، یه دوش کوتاه گرفتم و یه آرایش مَلیح کردم یه مانتو ی آبی نفتی با شال قرمز پوشیدم و چمدونامو برداشتم و رفتم فرودگاه فقط ۵ دقیقه دیگه مونده بود تا پرواز شروع بشه
من رو صدنلی منتظر بودم که از بلند گو گفتن که بریم و سوار هواپیما بشیم وارد هواپیما شدم چمدون هام رو توی جاهای مخصوص گذاشتم خوشحال بودم که چیزی نمونده به کره برسم ولی بازم استرس داشتم اوووف خدایا من چه مرگمه
با صدای مهماندار هواپیما کمربندم رو بستم و آماده شدم
حرکت هواپیما رو حس میکردم و از پنجره به بیرون نگاه میکردم حدود ۵ دقیقه از پرواز گذاشته بود
همه چی خوب تا اینکه.....
لاوام لایک و کامنت فراموش نشه حتما منو دنبال کنید 💜
دیدگاه ها (۰)

Part 4فیک کلید عشق 🗝️❤️همه چی خوب بود تا اینکه.....هوایپما ش...

Part 5فیک کلید عشق 🗝️❤️شماره هامونو بهم دادیم و با اولین تاک...

ادامه Part 2فیک کلید عشق 🗝️❤️امکان نداشت یعنی الان که من اوم...

Part 2فیک کلید عشق 🗝️❤️از زبان ا/ت :چییییییییییییییامکاااااا...

عاشق یه خلافکار شدم پارت ۵فرداتوی خواب ناز بودم که(صدای آرام...

هرزه ی حکومتی پارت ۱ویو ا/ت با صدای آلارم گوشیم بیدار شدم با...

تکپارتیموضوع:وقتی بی خبر میره سفر کاریاز زبون شوگا:از چند رو...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط