گزارش شده بود دوباره گذاشتم
(گزارش شده بود دوباره گذاشتم)
عضو هشتم
اشتباهات پارت چهاردهم
تهیونگ:همش الکیه تو ازارت به مورچه هم نمی رسه(بلند)
نامجون:آروم باش ...ات...کارینا الان یونجین کجاست ؟
ات: یونجین ؟! شما از کجا میشناسینش؟
نامجون:بگو کجاست ؟
ات: مرده شوهرم بود (بغض)
تهیونگ: اون شوهر تو نبود (داد)
شوگا: تهیونگ بشین
تهیونگ:چی رو بشینم نمی بینی چی میگه ؟!(داد)
ات:چرا یهو سگ گازت میگیره بشین
از زبون تهیونگ
دیگه اعصاب اینکه بخوام بمونم اونجارو نداشتم رفتم تو اتاقم درو بستم
.
.
یک ساعت بعد
با صدای در اتاقم چشمامو باز کردم
تهیونگ:بیا داخل
جیمین:عه خوابیدی ؟
تهیونگ:نه فقط چشمام بسته بود
جیمین: ...
تهیونگ:ات کجاس ؟
جیمین: بردمش خونش
تهیونگ:براچی ؟!
جیمین: گفت مامانش دعواش میکنه.. نگران نباش تا دم خونشون رفتم آدرسش رو یاد گرفتم
تهیونگ: جیمین مغزم داره میپکه ...چرا اینطوری شد؟
جیمین: دکتر به شوگا نامجون گفته وقتی آتش سوزی شده اکسیژن رسیده به مغز کم بوده برای همین باعث فراموشیش شده
عضو هشتم
اشتباهات پارت چهاردهم
تهیونگ:همش الکیه تو ازارت به مورچه هم نمی رسه(بلند)
نامجون:آروم باش ...ات...کارینا الان یونجین کجاست ؟
ات: یونجین ؟! شما از کجا میشناسینش؟
نامجون:بگو کجاست ؟
ات: مرده شوهرم بود (بغض)
تهیونگ: اون شوهر تو نبود (داد)
شوگا: تهیونگ بشین
تهیونگ:چی رو بشینم نمی بینی چی میگه ؟!(داد)
ات:چرا یهو سگ گازت میگیره بشین
از زبون تهیونگ
دیگه اعصاب اینکه بخوام بمونم اونجارو نداشتم رفتم تو اتاقم درو بستم
.
.
یک ساعت بعد
با صدای در اتاقم چشمامو باز کردم
تهیونگ:بیا داخل
جیمین:عه خوابیدی ؟
تهیونگ:نه فقط چشمام بسته بود
جیمین: ...
تهیونگ:ات کجاس ؟
جیمین: بردمش خونش
تهیونگ:براچی ؟!
جیمین: گفت مامانش دعواش میکنه.. نگران نباش تا دم خونشون رفتم آدرسش رو یاد گرفتم
تهیونگ: جیمین مغزم داره میپکه ...چرا اینطوری شد؟
جیمین: دکتر به شوگا نامجون گفته وقتی آتش سوزی شده اکسیژن رسیده به مغز کم بوده برای همین باعث فراموشیش شده
- ۲۱.۳k
- ۲۸ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۷)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط