دل زود باورم را به کرشمه ای ربودی
دل زود باورم را به کرشمهای ربودی
چونیاز ما فزون شد،تو به نازخود فزودی
به هم الفتی گرفتیم، ولی رمیدی از ما
من و دل همان که بودیم و تو آن نهای که بودی
من از آن کشم ندامت، که ترا نیازمودم
تو چرا ز من گریزی؟ که وفایم آزمودی
ز درون بُود خروشم، ولی از لبِ خموشم
نه حکایتی شنیدی، نه شکایتی شنودی
چونیاز ما فزون شد،تو به نازخود فزودی
به هم الفتی گرفتیم، ولی رمیدی از ما
من و دل همان که بودیم و تو آن نهای که بودی
من از آن کشم ندامت، که ترا نیازمودم
تو چرا ز من گریزی؟ که وفایم آزمودی
ز درون بُود خروشم، ولی از لبِ خموشم
نه حکایتی شنیدی، نه شکایتی شنودی
۳.۹k
۲۶ آبان ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.