نگاهم میکنی p9
(روز سفر )
همگی دم در شرکت بودن و منتظر ا.ت خانم که تشریف بیاره
ا.ت که بدو بدو با یه کیف عجیب از پله ها میومد پایین با مخ خورد زمین
+اخخخخخ کوکی کمککک
اما کوک داشت از خنده جر میخورد
رزي رفت کمک ا.ت
×ببیننن اگه اون روز به من نمیگفتی گوزو خدا نمیزد پس سرت از بس بی ادبی من با تو چیکار کنم آخه
رزي همینجوری که داشت غرغر میکرد ا.ت رو سوار ماشین کرد
ولی ا.ت از دستش در رفت و دوید سمت کوک یه پس گردنی بهش زد و رفت تو ون نشست
تهیونگ پقی زد زیر خنده
÷درد و بلا خب برو به عمت بخند
تهیونگ دست انداخت دور گردن کوک و کوک بهش چشم غره رفت و برداشت
-خب بابا نخوری منو
همه سوار شدن و رفتن
کوکی و رزی با ا.ت و سولی و نام را به همراه جیمین تو ون نشسته بودن و جین راننده بود
ا.ت بخاطر نقش بازی کردن جلو نشسته بود
و بقیه اون پشت داشتن میزدن میرقصیدن
(ادمین داره داینامایت گوش میده توش عروسیه)
+جیمینی یه دهن برامون بخونه
&حیف من پشت فرمونم شما نمیتونید از قیافه ی هندسام من لذت ببرید
جین نگاهی توی آینه
&عیجان چه هندسامی مشاهده میشود
بعد از کلی رقص و آواز خوش گذرونی رسیدن ویلا
ا.ت نام را رو بغل کرد و از ماشین پیاده شد
همگی با راهنمایی آنا وارد شدن و توی سالن اصلی به صف وایسادن و ا.ت و انا و تهیونگ کنارشون
+خب انا جان و آقای کیم
این دوستان تیم من هستن که ما همه باهم کار میکنیم و من اعتماد کامل بهشون دارم و قول میدم پیشمون نشید
جیمین و رزی دست راست منن
کوکی برادرم مشاورمه
کیم نامجون استایلیت لباس آقایونه
مین یونگی استایلیت لباس بانوان
جانگ هوسوک هم بخش اداری پیش منه و روی خیاط ها نظارت دارن
لیسا ، مینهی ، یونجون و فیلیکس خیاط هامون هستن و
سولی جان هم مسئول پرو لباس
ایشونم آقای کیم همسرم و نام را دخترم
نام را لبخند زد و به آنا دست تکون داد کلشو سمت تهیونگ کج کرد و صورتش در هم رفت
*اوما این آقاهه بد اخلاخه
+نام رااا آقای کیم خیلیم مهربونه و بچه ها رو دوست داره
تهیونگ یه آبنبات از جیبش در آوردن و رو زانوهاش نشست تا هم قد نام را بسه
-بفرما آبنبات
*میسی
یوروبون دیگه خیلی دقت نکنید کی چیکارس اخلاقش میخوره یا نه بیشتر قراره پیش هم باشن
اگر یادتون میره علامت ها مال کیه براتون بزارم
حمایت فراموش نشه🍥🖤
همگی دم در شرکت بودن و منتظر ا.ت خانم که تشریف بیاره
ا.ت که بدو بدو با یه کیف عجیب از پله ها میومد پایین با مخ خورد زمین
+اخخخخخ کوکی کمککک
اما کوک داشت از خنده جر میخورد
رزي رفت کمک ا.ت
×ببیننن اگه اون روز به من نمیگفتی گوزو خدا نمیزد پس سرت از بس بی ادبی من با تو چیکار کنم آخه
رزي همینجوری که داشت غرغر میکرد ا.ت رو سوار ماشین کرد
ولی ا.ت از دستش در رفت و دوید سمت کوک یه پس گردنی بهش زد و رفت تو ون نشست
تهیونگ پقی زد زیر خنده
÷درد و بلا خب برو به عمت بخند
تهیونگ دست انداخت دور گردن کوک و کوک بهش چشم غره رفت و برداشت
-خب بابا نخوری منو
همه سوار شدن و رفتن
کوکی و رزی با ا.ت و سولی و نام را به همراه جیمین تو ون نشسته بودن و جین راننده بود
ا.ت بخاطر نقش بازی کردن جلو نشسته بود
و بقیه اون پشت داشتن میزدن میرقصیدن
(ادمین داره داینامایت گوش میده توش عروسیه)
+جیمینی یه دهن برامون بخونه
&حیف من پشت فرمونم شما نمیتونید از قیافه ی هندسام من لذت ببرید
جین نگاهی توی آینه
&عیجان چه هندسامی مشاهده میشود
بعد از کلی رقص و آواز خوش گذرونی رسیدن ویلا
ا.ت نام را رو بغل کرد و از ماشین پیاده شد
همگی با راهنمایی آنا وارد شدن و توی سالن اصلی به صف وایسادن و ا.ت و انا و تهیونگ کنارشون
+خب انا جان و آقای کیم
این دوستان تیم من هستن که ما همه باهم کار میکنیم و من اعتماد کامل بهشون دارم و قول میدم پیشمون نشید
جیمین و رزی دست راست منن
کوکی برادرم مشاورمه
کیم نامجون استایلیت لباس آقایونه
مین یونگی استایلیت لباس بانوان
جانگ هوسوک هم بخش اداری پیش منه و روی خیاط ها نظارت دارن
لیسا ، مینهی ، یونجون و فیلیکس خیاط هامون هستن و
سولی جان هم مسئول پرو لباس
ایشونم آقای کیم همسرم و نام را دخترم
نام را لبخند زد و به آنا دست تکون داد کلشو سمت تهیونگ کج کرد و صورتش در هم رفت
*اوما این آقاهه بد اخلاخه
+نام رااا آقای کیم خیلیم مهربونه و بچه ها رو دوست داره
تهیونگ یه آبنبات از جیبش در آوردن و رو زانوهاش نشست تا هم قد نام را بسه
-بفرما آبنبات
*میسی
یوروبون دیگه خیلی دقت نکنید کی چیکارس اخلاقش میخوره یا نه بیشتر قراره پیش هم باشن
اگر یادتون میره علامت ها مال کیه براتون بزارم
حمایت فراموش نشه🍥🖤
۵.۴k
۰۹ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.