دخترای خشن و پسرای مغرور
#دخترای_خشن_و_پسرای_مغرور
#پارت_چهل_و_چهارم
حالت عادی
همه نشسته بودن رو کاناپه داشتن حرف میزدن و سه تا خنگ توی حموم صداشون میومد
کریس:الان چیکار کنیم؟؟
لی:از من میپرسی؟؟
تاعو:من حالم بده
کریس:من سوهو رو میخوام
لی:وای سوهو عشقم کجایی😭
تاعو:سوهو برا من ببندید
کریس:با احترام میگم خفه شید چشمتون به سوهو باشه دفنتون میکنم همینجا
لی:غلط خوردم
تاعو:🤐🤐🤐
کریس:الان صدامونو میشنون یوقت ببندید
تاعو:من دشوری دارم
لی:اینجا دشوری هس
کریس:الان وقته دشوریه؟؟
تاعو:روتو بکنین اونور نمیشه نگهش داشت دشوریه شماره 3
لی:ااااهههه
کریس:چندش
خلاصه این 3 تا درگیر دشوری تاعو بودن بریم ببینیم بقیه در چه وضعیتین
عسل:خاله من میرم براتون شربت بیارم
مامان دخترا:نه عزیز دلم نمیخواد زحمت بکشی
عسل:اشکالی نداره
عسل پاشد رفت تو اشپزخونه
چانی:عسل من با این لنگام و قد رشیدم زیر این میز فسقلی دارم له میشم
عسل:خوب بیا بیرون مگه مجبوری؟؟
چانی:نه ولی یوقت بیهوا مامان و بابا دخترا بیان میکشنم
عسل:اشکال ندارع همینجا بمون بعدا نجاتت میدم
چانی:بقیه کجا قایم شدن؟؟
عسل:بک تو اتاق ریحانه لولو اتاق رویا سوهو اتاق وفا کیونگم پیش بک کای تو جا کفشی شیو دشوری کریس و لی و تاعو حموم سهون سالن ورزشی
چانی:کای چجوری تو جا کفشی جا شده؟؟
عسل:نمیدونم
چانی:اهان
عسل:من رفتم
چانی:باشه برو
عسل ابمیوه ها رو جلوی همه تعارف کرد همه در حال خوردن بودن که
بابا دخترا:بچهها دستشویی کجاس
ابمیوه پرید تو گلوی دخترا و وضعیت رویا از همه بدتر بود چون ابمیوه از دماغ و دهنش زد بیرون😐
عسل:این خونه دستشویی نداره
ارزو:اره نداره ما میریم بیرون از دشوری استفاده میکنیم
بابا:پس اون دره که روش نوشته دستشویی چیه؟؟
بابای دخترا بلند شد رفت سمت دستشویی که ریحانه اقدام به عمل کرد و رفت جلو در دستشویی و گرفت و گفت
ریحانه:بابیی شما همراه من بیاید یکم خونه رو بگردیم
بابا:باشه بریم
رویا:ههههوووففف😓
مامان:من میرم اشپزخونه ببینم چجوریه
عسل:چرا میرید اونجا بیاید بریم منم خونه رو نشونتون میدم خاله
مامان:نمیتونید مثل باباتون من و بپیچونید
بعدشم رفت تو شاپزخونه دخترا که داشتن فاتحه خودشونو میخوندن صدای جیغ مامانشون اومد
ادامه دارد❤️
#پارت_چهل_و_چهارم
حالت عادی
همه نشسته بودن رو کاناپه داشتن حرف میزدن و سه تا خنگ توی حموم صداشون میومد
کریس:الان چیکار کنیم؟؟
لی:از من میپرسی؟؟
تاعو:من حالم بده
کریس:من سوهو رو میخوام
لی:وای سوهو عشقم کجایی😭
تاعو:سوهو برا من ببندید
کریس:با احترام میگم خفه شید چشمتون به سوهو باشه دفنتون میکنم همینجا
لی:غلط خوردم
تاعو:🤐🤐🤐
کریس:الان صدامونو میشنون یوقت ببندید
تاعو:من دشوری دارم
لی:اینجا دشوری هس
کریس:الان وقته دشوریه؟؟
تاعو:روتو بکنین اونور نمیشه نگهش داشت دشوریه شماره 3
لی:ااااهههه
کریس:چندش
خلاصه این 3 تا درگیر دشوری تاعو بودن بریم ببینیم بقیه در چه وضعیتین
عسل:خاله من میرم براتون شربت بیارم
مامان دخترا:نه عزیز دلم نمیخواد زحمت بکشی
عسل:اشکالی نداره
عسل پاشد رفت تو اشپزخونه
چانی:عسل من با این لنگام و قد رشیدم زیر این میز فسقلی دارم له میشم
عسل:خوب بیا بیرون مگه مجبوری؟؟
چانی:نه ولی یوقت بیهوا مامان و بابا دخترا بیان میکشنم
عسل:اشکال ندارع همینجا بمون بعدا نجاتت میدم
چانی:بقیه کجا قایم شدن؟؟
عسل:بک تو اتاق ریحانه لولو اتاق رویا سوهو اتاق وفا کیونگم پیش بک کای تو جا کفشی شیو دشوری کریس و لی و تاعو حموم سهون سالن ورزشی
چانی:کای چجوری تو جا کفشی جا شده؟؟
عسل:نمیدونم
چانی:اهان
عسل:من رفتم
چانی:باشه برو
عسل ابمیوه ها رو جلوی همه تعارف کرد همه در حال خوردن بودن که
بابا دخترا:بچهها دستشویی کجاس
ابمیوه پرید تو گلوی دخترا و وضعیت رویا از همه بدتر بود چون ابمیوه از دماغ و دهنش زد بیرون😐
عسل:این خونه دستشویی نداره
ارزو:اره نداره ما میریم بیرون از دشوری استفاده میکنیم
بابا:پس اون دره که روش نوشته دستشویی چیه؟؟
بابای دخترا بلند شد رفت سمت دستشویی که ریحانه اقدام به عمل کرد و رفت جلو در دستشویی و گرفت و گفت
ریحانه:بابیی شما همراه من بیاید یکم خونه رو بگردیم
بابا:باشه بریم
رویا:ههههوووففف😓
مامان:من میرم اشپزخونه ببینم چجوریه
عسل:چرا میرید اونجا بیاید بریم منم خونه رو نشونتون میدم خاله
مامان:نمیتونید مثل باباتون من و بپیچونید
بعدشم رفت تو شاپزخونه دخترا که داشتن فاتحه خودشونو میخوندن صدای جیغ مامانشون اومد
ادامه دارد❤️
۹.۳k
۰۶ مرداد ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.