دخترایخشنوپسرایمظلوم

#دخترای_خشن_و_پسرای_مظلوم
#پارت_چهل_و_ششم
از زبون #رویا


رفتم توی اتاقم دنبال لوهان روی تخت خوابش برده بود گوگولیه من رفتم جلو پایین تخت نشستم و دستمو کشیدم رو گونه هاش لنتی چقد نازه یدفعه چشماش و باز کرد و بهم خیره شد منم سرم و کج کردم بهش خیره شدم و بعد گونشو بوسیدم
+بیا پایین بابا و مامانم فهمیدن اینجایید
لولو:باشه الان میام
باهم رفتیم پایین
بابا:این لولوعه؟؟
مامان:عزیزمداینکه هلوعه انقد گوگولیه
+معرفی میکنم زندگی بنده لوهان
مامان:خوب کی عروسی میگیرید؟؟
بک:فردا😃
ریحانه:نمک نریز نمکدون😐
بک:عه😕
لولو:ما یه مدت دیگه عروسی میکنیم
+منم موافقم
لولو:فدات بشم
کریس:اااوووققق🤮
ارزو:خدا بده دولپی از شانسا😐💔
+ااایییحححح
لولو:ااایییشششش
وفا:ایح‌ه کم بود ایش‌ه هم اضافه شد اااههه
بابا:دخترام دیوونه شدن
ارزو:دیوونه بودن
سوهو:وفا به این خوبی دلت میاد؟؟
+من به این نازی قُلوَت میاد؟؟
لولو:توکه عشقی
مامان:عزیزم بیا از این تیمارستان بریم بیرون
بابا:موافقم😐


ادامه دارد❤️
دیدگاه ها (۲)

#دخترای_خشن_پسرای_مظلوم#پارت_چهل_و_هفتماز زبون #ریحانههمه نش...

#دخترای‌خشن‌و‌پسرای‌مظلوم#پارت‌چهل‌و‌هفتماز زبون #عسلخیلی نگ...

#دخترای_خشن_و_پسرای_مظلوم#پارت_چهل_و_پنجم#از زبون عسلبه حد س...

#دخترای_خشن_و_پسرای_مغرور#پارت_چهل_و_چهارمحالت عادی همه نشست...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط