• Wild rose cabaret •
• Wild rose cabaret •
#part66
#paniz
جلو در اتاق سینما بودیم تا باباش بیاد بعد دو دقیقه اومد
بعد از کلی احوال پرسی رفتیم تو نشستیم سر جامون بابای رضا وسط نشسته بود
من و دیا هم بغلش
بابا: خب دختر نقشه چیه
لبخندی تحویلش دادم
_راستش رو بخایین الان به استوری میزارم صدرصد میبینه چون شکاره از دستم ولی بازم خب کاری نمیتونه کنه یه مرد عاشق هیچوقت به معشوقه اش رو ناراحت نمیکنه
بابا: بدو پس منم میخام تلافی کنم پسره ی بیشعور رو پشت گوشی اونطوری با من حرف میزنه
گوشه ی لبم گاز گرفتم واقعا بد شد
_سر اون موضوع واقعا معذرت میخام
بابا: عیب ندارع خودم ادبش میکنم...خب استوری میزاری
سری تکون دادم و گوشیم برداشتم ببخشیدی زیر لب گفتم و دستش رو تو دستم گف کردم
و عکسی گرفتم از خودمون و استوری کردم زیرشم نوشتم
. رفتی ها میره خون به جیگر میکنن ولی کسایی هم هستن مرحمم زخم بشن...
خوش اومدی عشقم...
همینو استوری کردم و سایلنت کردم چون مکان سینما رو تگ کرده بودم
و مشغول فیلم دیدن شدیم
اخرای فیلم بود که کسی با شتاب بغلم نشست
کی میتونست جز رضا باشه
صورتش سرخ بود
رضا: این پیرمرد خرفت کیه پاشو بیا بیرون من با تو کار دارم زو باش ببینم پانیذ دیگه داری خیلی از حد میگذری
اب دهنم قورت داد که باباش نگاهی بهش کرد
بابا: کره خر من پیرمرد خرفتم اون چه حرفایی بود پشت تلفن زدی تو هانن که منم خر کره خر
پشت سرش دیانا
دیانا: واقعا که ادم به بابای خودش همچین حرفی میزنه اخه
با اخم نگام میکرد
رضا: بیرون باهات کار دارم زودد
که نترسیدم دروغ گفتم دیگه فیلم تموم شده بود چهار نفری رفتیم بیرون با بابا و دیا خدافزی کردیم
همون لحظه منو کشید برد سمت سرویس که تهش راهروی
باریکی بود چسبوندتم به دیوار
رضا: اونی که حرف میزدی بابام بود اره
_اره مشکلی داشت
رضا: داری تلافی میکنی ولی الان وقتش نیس میفهمی چون یه مشکل بزرگتر از اون داریم کم سر به سر من بزار
_مث ادم مشکلت بگو
رضا: پانییذذ
_چیه هعی پانیذ پانیذ میکنی بگو دیگه
رضا: الان وقتش نیس دختر
_پس الان وقته چیه اون رو بگو
ازم جدا شد دستی لای موهاش کرد
رضا:بیا بریم خونه حرف میزنی بعدا
_هم...
حرفم رو قطع کرد
رضا: پانیذ .... لطفاا
باشه ای زیر لب گفتم همراهم رفتیم بیرون سوار ماشین شدیم
رضا : استوریت رو پاک کن
اوفی زیر لب گفتم و کاری که گف رو انجام دادم
رضا: فردا نمیخاد بریم خرید فردا میایم خاستگاری
_میشه بگم چقد عجله دارین شما بابا یکم اره چخبر
رضا: دقیقن همین رو میخام خونه برات توضیح بدم اگه لجبازی رو بزاری کنار....
#panleo
#mehrshad
#ardiya
#پانلئو
#محراشاد
#اردیا.
#part66
#paniz
جلو در اتاق سینما بودیم تا باباش بیاد بعد دو دقیقه اومد
بعد از کلی احوال پرسی رفتیم تو نشستیم سر جامون بابای رضا وسط نشسته بود
من و دیا هم بغلش
بابا: خب دختر نقشه چیه
لبخندی تحویلش دادم
_راستش رو بخایین الان به استوری میزارم صدرصد میبینه چون شکاره از دستم ولی بازم خب کاری نمیتونه کنه یه مرد عاشق هیچوقت به معشوقه اش رو ناراحت نمیکنه
بابا: بدو پس منم میخام تلافی کنم پسره ی بیشعور رو پشت گوشی اونطوری با من حرف میزنه
گوشه ی لبم گاز گرفتم واقعا بد شد
_سر اون موضوع واقعا معذرت میخام
بابا: عیب ندارع خودم ادبش میکنم...خب استوری میزاری
سری تکون دادم و گوشیم برداشتم ببخشیدی زیر لب گفتم و دستش رو تو دستم گف کردم
و عکسی گرفتم از خودمون و استوری کردم زیرشم نوشتم
. رفتی ها میره خون به جیگر میکنن ولی کسایی هم هستن مرحمم زخم بشن...
خوش اومدی عشقم...
همینو استوری کردم و سایلنت کردم چون مکان سینما رو تگ کرده بودم
و مشغول فیلم دیدن شدیم
اخرای فیلم بود که کسی با شتاب بغلم نشست
کی میتونست جز رضا باشه
صورتش سرخ بود
رضا: این پیرمرد خرفت کیه پاشو بیا بیرون من با تو کار دارم زو باش ببینم پانیذ دیگه داری خیلی از حد میگذری
اب دهنم قورت داد که باباش نگاهی بهش کرد
بابا: کره خر من پیرمرد خرفتم اون چه حرفایی بود پشت تلفن زدی تو هانن که منم خر کره خر
پشت سرش دیانا
دیانا: واقعا که ادم به بابای خودش همچین حرفی میزنه اخه
با اخم نگام میکرد
رضا: بیرون باهات کار دارم زودد
که نترسیدم دروغ گفتم دیگه فیلم تموم شده بود چهار نفری رفتیم بیرون با بابا و دیا خدافزی کردیم
همون لحظه منو کشید برد سمت سرویس که تهش راهروی
باریکی بود چسبوندتم به دیوار
رضا: اونی که حرف میزدی بابام بود اره
_اره مشکلی داشت
رضا: داری تلافی میکنی ولی الان وقتش نیس میفهمی چون یه مشکل بزرگتر از اون داریم کم سر به سر من بزار
_مث ادم مشکلت بگو
رضا: پانییذذ
_چیه هعی پانیذ پانیذ میکنی بگو دیگه
رضا: الان وقتش نیس دختر
_پس الان وقته چیه اون رو بگو
ازم جدا شد دستی لای موهاش کرد
رضا:بیا بریم خونه حرف میزنی بعدا
_هم...
حرفم رو قطع کرد
رضا: پانیذ .... لطفاا
باشه ای زیر لب گفتم همراهم رفتیم بیرون سوار ماشین شدیم
رضا : استوریت رو پاک کن
اوفی زیر لب گفتم و کاری که گف رو انجام دادم
رضا: فردا نمیخاد بریم خرید فردا میایم خاستگاری
_میشه بگم چقد عجله دارین شما بابا یکم اره چخبر
رضا: دقیقن همین رو میخام خونه برات توضیح بدم اگه لجبازی رو بزاری کنار....
#panleo
#mehrshad
#ardiya
#پانلئو
#محراشاد
#اردیا.
۸.۱k
۲۹ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.