ادامه تک پارتی ( چان ) ۲/۲
ادامه تک پارتی ( چان ) ۲/۲
#استاد_و_پسر_قلدر_دانشگاه
اسلاید ۲ جوری کع همو بوسیدن
ا/ت': هوفففف بالاخره کلاس اولم تموم شد ، وقتی زنگ خورد داشتم به سمت اتاق معلما برای استراحت می رفتم که دیدم توی حیاط چند نفر دور هم جمع شدن اولش خواستم بی توجه باشم ولی با یاداوری چان سریع دویدم اون سمت و با چیزی که دیدم قلبم شکست اون چان بود که بدجور کتک خورده بوده نیمه نشسته به دیوار پشت سرش تکیه داده بود گوشه ابروش و لبش به شدت پاره شده بود و دستش خون ریزی داشت انگار که با یک چیز تیز بریده شده اون سه تای دیگه بدتر بودن از شدت درد روی زمین به هم می پیچیدن و حتا نمی تونستن خوب نفس بکشن سریع سمت چان رفتم..
ا/ت: واسه چی اینجا جمع شدید برید سر کلاساتون سریع، هی هی حالت خوبه؟؟
چان: دستشو پس زدم و با هر بدبختی که بود از جام بلند شدم لنگ لنگون داشتم سمت حیاط پشتی می رفتم که دستم کشیده شد و منو با خودش برد
( یک ربع بعد اتاق بهداری )
ا/ت: ببین با خودت چکار کردی اخه چه لزومی داشت که اینطوری دعوا کنی مدیر گفت چون مقصر اونا بودن حسابشون رو میرسه ولی چون حالشون بدتر بود بردنشون بیمارستان
چان: چرا نگرانمی؟؟ چرا داری زخمام رو پانسمان می کنی؟؟ مگه تو کی هستی؟؟
ا/ت: نگرانتم چون اسیب دیدی ، زخمات رو می بندم چون می دونم درد داری و اینکه من استادتم
چان: فقط استادمی؟؟
ا/ت: منظورت چیه؟؟
چان: هع میگم خنگی میگی نه
ا/ت: بچه جون درست حرف بزن با بزرگ ترت
چان: فقط دو سال ازم بزرگ تری
ا/ت: خب تمومه کارم تموم شد امروزم می تونی بری خونه استراحت کنی
چان: می دونی چرا زدمشون؟؟
ا/ت: نمی خوام بدونم ( میره سمت در و درو باز میکنه بره بیرون )
چان: سه روز پیش زنگ ورزش مربی ورزشمون نیومد تو اومدی وقتی تو رخت کن لباس عوض می کردی ازت فیلم گرفتن
ا/ت: چ.چی؟؟
چان: بخاطر تو زدمشون
ا/ت: چرا؟ مگه تو چکاره منی؟ چر...
چان: چون دوستت دارم ، دوستت دارم لعنتی چرا نمی فهمی دو ساله عاشقتم ( داد )
ا/ت: من ..... ( حرفش با بوسیده شدن از طرف چان قطع میشه و وقتی از هم جدا میشن ا/ت سعی میکنه به چان نگاه نکنه )
چان: چشمات رو ازم نگیر
ا/ت: ........ منم ..... دوستت دارم
#استاد_و_پسر_قلدر_دانشگاه
اسلاید ۲ جوری کع همو بوسیدن
ا/ت': هوفففف بالاخره کلاس اولم تموم شد ، وقتی زنگ خورد داشتم به سمت اتاق معلما برای استراحت می رفتم که دیدم توی حیاط چند نفر دور هم جمع شدن اولش خواستم بی توجه باشم ولی با یاداوری چان سریع دویدم اون سمت و با چیزی که دیدم قلبم شکست اون چان بود که بدجور کتک خورده بوده نیمه نشسته به دیوار پشت سرش تکیه داده بود گوشه ابروش و لبش به شدت پاره شده بود و دستش خون ریزی داشت انگار که با یک چیز تیز بریده شده اون سه تای دیگه بدتر بودن از شدت درد روی زمین به هم می پیچیدن و حتا نمی تونستن خوب نفس بکشن سریع سمت چان رفتم..
ا/ت: واسه چی اینجا جمع شدید برید سر کلاساتون سریع، هی هی حالت خوبه؟؟
چان: دستشو پس زدم و با هر بدبختی که بود از جام بلند شدم لنگ لنگون داشتم سمت حیاط پشتی می رفتم که دستم کشیده شد و منو با خودش برد
( یک ربع بعد اتاق بهداری )
ا/ت: ببین با خودت چکار کردی اخه چه لزومی داشت که اینطوری دعوا کنی مدیر گفت چون مقصر اونا بودن حسابشون رو میرسه ولی چون حالشون بدتر بود بردنشون بیمارستان
چان: چرا نگرانمی؟؟ چرا داری زخمام رو پانسمان می کنی؟؟ مگه تو کی هستی؟؟
ا/ت: نگرانتم چون اسیب دیدی ، زخمات رو می بندم چون می دونم درد داری و اینکه من استادتم
چان: فقط استادمی؟؟
ا/ت: منظورت چیه؟؟
چان: هع میگم خنگی میگی نه
ا/ت: بچه جون درست حرف بزن با بزرگ ترت
چان: فقط دو سال ازم بزرگ تری
ا/ت: خب تمومه کارم تموم شد امروزم می تونی بری خونه استراحت کنی
چان: می دونی چرا زدمشون؟؟
ا/ت: نمی خوام بدونم ( میره سمت در و درو باز میکنه بره بیرون )
چان: سه روز پیش زنگ ورزش مربی ورزشمون نیومد تو اومدی وقتی تو رخت کن لباس عوض می کردی ازت فیلم گرفتن
ا/ت: چ.چی؟؟
چان: بخاطر تو زدمشون
ا/ت: چرا؟ مگه تو چکاره منی؟ چر...
چان: چون دوستت دارم ، دوستت دارم لعنتی چرا نمی فهمی دو ساله عاشقتم ( داد )
ا/ت: من ..... ( حرفش با بوسیده شدن از طرف چان قطع میشه و وقتی از هم جدا میشن ا/ت سعی میکنه به چان نگاه نکنه )
چان: چشمات رو ازم نگیر
ا/ت: ........ منم ..... دوستت دارم
۱۵.۴k
۱۵ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.