p¹⁷
p¹⁷
=اون بدترین رقیب و دشمنمون یعنی لی مین هو(سوپرایز جدید😎🗿)
(علامت لی مین هو:# )
# سلام دوست عزیز.(سلام😎)
=اولن من دوستت نیستم دومن باز چی می خوای هان؟
# اوم راستش تو باید یه چی از من بخوای.(تکخنده)
=اونوقت چرا؟
# من تمام بار اسلحه رو از انبارت به اضافه ی بار کوکائین بر داشتم.
=چی؟
# فعلا حال و حوصله توضیح ندارم همین الان بیا به این آدرسی که برات می فرستم زود.
=عوضی الان میام.
=آدرسو برام فرستاد و رفتم سوار ماشین شدم تازه داشتم برای اولین بار تو زندگیم خوشحالی می کردم که این مردک خرابش کرد بعد 20مین رسیدم و پیاده شدم
# به سلام آقای جئون.
=بگو چی می خوای و بعد من بهت بدم.
# هیچی می خوام یکم بات گپ بزنم.
=من بیکار نیستم.
# خب باشه پس منم بار رو پس نمی دم .
=باشه بشین.
# قهوه؟
=اوکیه.
# اوضاع و احوالت چطوره ؟
=برات مهمه؟
# اره هر چی باشی رقیبمی.
=برو سراغ اصل متلب.
# خب من بهت بدون هیچ شرطی بار رو پس میدم.
=مارو علاف کردی؟
# اره . بارت الان برگشت به انبارت می تونی بری.
=ازت مطمئن نیستم
=زنگ زدم تهیونگ و گفت اسلحه ها همه هستن با کوکائینا
=خب خوبه من میرم.
# به سلامت .
=سوار ماشین شدم و برگشتم بیمارستان رفتم به هانا سر بزنم که باچیزی که دیدم مو به تنم سیخ شد..........
خمارییییی😂
#بی_تی_اس
#فیک
#وانشلت
#فیک_بی_تی_اس
#فیکشن
#بلک_پینک
#جونگکوک
#فیک_اسمات
=اون بدترین رقیب و دشمنمون یعنی لی مین هو(سوپرایز جدید😎🗿)
(علامت لی مین هو:# )
# سلام دوست عزیز.(سلام😎)
=اولن من دوستت نیستم دومن باز چی می خوای هان؟
# اوم راستش تو باید یه چی از من بخوای.(تکخنده)
=اونوقت چرا؟
# من تمام بار اسلحه رو از انبارت به اضافه ی بار کوکائین بر داشتم.
=چی؟
# فعلا حال و حوصله توضیح ندارم همین الان بیا به این آدرسی که برات می فرستم زود.
=عوضی الان میام.
=آدرسو برام فرستاد و رفتم سوار ماشین شدم تازه داشتم برای اولین بار تو زندگیم خوشحالی می کردم که این مردک خرابش کرد بعد 20مین رسیدم و پیاده شدم
# به سلام آقای جئون.
=بگو چی می خوای و بعد من بهت بدم.
# هیچی می خوام یکم بات گپ بزنم.
=من بیکار نیستم.
# خب باشه پس منم بار رو پس نمی دم .
=باشه بشین.
# قهوه؟
=اوکیه.
# اوضاع و احوالت چطوره ؟
=برات مهمه؟
# اره هر چی باشی رقیبمی.
=برو سراغ اصل متلب.
# خب من بهت بدون هیچ شرطی بار رو پس میدم.
=مارو علاف کردی؟
# اره . بارت الان برگشت به انبارت می تونی بری.
=ازت مطمئن نیستم
=زنگ زدم تهیونگ و گفت اسلحه ها همه هستن با کوکائینا
=خب خوبه من میرم.
# به سلامت .
=سوار ماشین شدم و برگشتم بیمارستان رفتم به هانا سر بزنم که باچیزی که دیدم مو به تنم سیخ شد..........
خمارییییی😂
#بی_تی_اس
#فیک
#وانشلت
#فیک_بی_تی_اس
#فیکشن
#بلک_پینک
#جونگکوک
#فیک_اسمات
۳.۶k
۲۲ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.