جونگ کوک ویو
جونگ کوک ویو
رفتم براش بستنی خریدم
جونگ کوک: نمیدونستم چه طعمی دوست داری برات طعم توت فرنگی گرفتم
ات: خب منم همین طعمی رو دوست دارم مرسی
داشت بستنیشو و میخورد منم نگاش کردم که خندش گرفت
ا.ت: چرا نگام میکنی خندم میگیره (با خنده)
جونگ کوک: مگه نگا کردن به تو خنده داره
ا.ت: نه ولی هر کی نگا من میکنه من معذب میشم(با خنده)
جونگ کوک:از دختری مثل تو تعجبیه دختر خشن که هیچوقت سر یه موضوع کوتاه نمیاد عجیبه ولی خوشحالم که خندیدی اصلا دلم نمیخواد گریه ی یکی رو ببینم میتونی از این به بعد هر موقع نارحت شدی به من بگی
ا.ت: امممم خب تو هم خشنی هم مهربون ولی من با کسی درد و دل نکرده بودم. به جز الی
جونگ کوک: اگر خواستی میتونی با منم درد و دل کنی
ات: باشه میشه دیگه بریم عمارت
جونگ کوک: بریم
ات ویو
رفتیم عمارت هنوز تو شک بودم چرا بهم نگاه کرد چرا خواست هر موقع که ناراحت بودم بااون درد و دل کن
تهیونگ: سلام
ا.ت: علیک
تهیونگ: تو فکری
ا.ت: من تو فکر نه بابا
رفتم تو اتاقم که بعد از چند ساعت یه خدمتکار در اتاقم و زد برا ناهار رفتم پایین
بعد از ناهار تهیونگ و کوک رفتن بیرون منم رو کاناپه نشستم که الی اومد باهام یکم حرف زد پاشد رفت حموم منم رو کاناپه خوابم برد
رفتم براش بستنی خریدم
جونگ کوک: نمیدونستم چه طعمی دوست داری برات طعم توت فرنگی گرفتم
ات: خب منم همین طعمی رو دوست دارم مرسی
داشت بستنیشو و میخورد منم نگاش کردم که خندش گرفت
ا.ت: چرا نگام میکنی خندم میگیره (با خنده)
جونگ کوک: مگه نگا کردن به تو خنده داره
ا.ت: نه ولی هر کی نگا من میکنه من معذب میشم(با خنده)
جونگ کوک:از دختری مثل تو تعجبیه دختر خشن که هیچوقت سر یه موضوع کوتاه نمیاد عجیبه ولی خوشحالم که خندیدی اصلا دلم نمیخواد گریه ی یکی رو ببینم میتونی از این به بعد هر موقع نارحت شدی به من بگی
ا.ت: امممم خب تو هم خشنی هم مهربون ولی من با کسی درد و دل نکرده بودم. به جز الی
جونگ کوک: اگر خواستی میتونی با منم درد و دل کنی
ات: باشه میشه دیگه بریم عمارت
جونگ کوک: بریم
ات ویو
رفتیم عمارت هنوز تو شک بودم چرا بهم نگاه کرد چرا خواست هر موقع که ناراحت بودم بااون درد و دل کن
تهیونگ: سلام
ا.ت: علیک
تهیونگ: تو فکری
ا.ت: من تو فکر نه بابا
رفتم تو اتاقم که بعد از چند ساعت یه خدمتکار در اتاقم و زد برا ناهار رفتم پایین
بعد از ناهار تهیونگ و کوک رفتن بیرون منم رو کاناپه نشستم که الی اومد باهام یکم حرف زد پاشد رفت حموم منم رو کاناپه خوابم برد
۷.۷k
۳۱ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.