جونگ کوک: من هرموقع ناراحتم میام اینجا
جونگ کوک: من هرموقع ناراحتم میام اینجا
ا.ت: ولی من یه جای خلوت دارم هیچکس نیست همیشه موقعی که ناراحتم اونجام
یه کلبه چوبی تو جنگل من همیشه اونجا میرم اگر ناراحت باشم( با بغض)
جونگ کوک: خب خانم کوچولو حالا بگو چرا داری گریه میکنی واسه چی ناراحتی
ا.ت:تا حالا با کسی در و دل نکردم که بخوام با تو بکنم
جونگ کوک: میتونی بهم بگی به من اعتماد کن تهیونگ هر موقع ناراحته میاد به من میگه تو هم میتونی بهم بگی
ا.ت: جونگ کوک من از بچگی بدبخت بودم احساس میکنم هیچکس منو دوست نداره منو پس میزنن من فقط یکی و دارم که همیشه تو بغلش گریه میکردم اونم الی بود الانم که با اجبار با تو ازدواج کردم اگر بخواد اینطور پیش بره من نمیتونم عشق واقعی رو حس کنم
جونگ کوک:......منم که خودم نخواستم باهات ازدواج کنم به اجبار ازدواج کردیم باهم
بلاخره که عشق واقعی رو حس میکنی
ا.ت: میشه دیگه نگم هرچی بگم قلبم بیشتر تیر میکشه
جونگ کوک: اوکی چیزی میخوای برات بخرم
ا.ت: میشه برام بستنی بخری.
جونگ کوک: باشه الان میام تو اینجا بشین تا برات بخرم
ا.ت: ولی من یه جای خلوت دارم هیچکس نیست همیشه موقعی که ناراحتم اونجام
یه کلبه چوبی تو جنگل من همیشه اونجا میرم اگر ناراحت باشم( با بغض)
جونگ کوک: خب خانم کوچولو حالا بگو چرا داری گریه میکنی واسه چی ناراحتی
ا.ت:تا حالا با کسی در و دل نکردم که بخوام با تو بکنم
جونگ کوک: میتونی بهم بگی به من اعتماد کن تهیونگ هر موقع ناراحته میاد به من میگه تو هم میتونی بهم بگی
ا.ت: جونگ کوک من از بچگی بدبخت بودم احساس میکنم هیچکس منو دوست نداره منو پس میزنن من فقط یکی و دارم که همیشه تو بغلش گریه میکردم اونم الی بود الانم که با اجبار با تو ازدواج کردم اگر بخواد اینطور پیش بره من نمیتونم عشق واقعی رو حس کنم
جونگ کوک:......منم که خودم نخواستم باهات ازدواج کنم به اجبار ازدواج کردیم باهم
بلاخره که عشق واقعی رو حس میکنی
ا.ت: میشه دیگه نگم هرچی بگم قلبم بیشتر تیر میکشه
جونگ کوک: اوکی چیزی میخوای برات بخرم
ا.ت: میشه برام بستنی بخری.
جونگ کوک: باشه الان میام تو اینجا بشین تا برات بخرم
۹.۴k
۳۱ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.