❤ ❤ ❤ ❤
❤ ❤ ❤ ❤
عشـــــــــق
پارت 51
نیلوفر :
محیا که بله داد همه واسه اشون جیغ وشوت دست زدن با خنده نگاهشون می کردم فربد جلو همه عروس رو بوسید وباعث شد دخترا بیشتر جیغ بزنن وقتی حلقه دست هم کردن بلند شدن رو سرشون گل ریختن وپشت سرشون نور بارون شد محیا با ذوق نگاه می کرد فربدم دستشو گرفت ودستشو برد بالا
- خیلی برات جالبه
بدون اینکه برگردم نگاهش کنم گفتم : خیلی
مهرداد : مثله بچه ها ذوق می کنی
- منو مسخره می کنی
اخمی کرد وگفت : چقدرتوحساس شدی نیلوفر
- خودمم می دونم
مهرداد: ودلیلش ؟!
برگشتم نگاهش کردم وگفتم : باید به شما بگم
مهرداد: مهرداد
- چی ؟
مهرداد : میگم مهرداد اسم من شما نیست مهرداده
سرمو پایین انداختم صدای موزیک خیلی بالا بود
مهرداد رو نگاه کردم وگفتم : ببخشید من برم بیرون سردرد گرفتم
تا رفتم توحیاط پام زخم شد چون کفشم خیلی اذیت می کرد خم شدم داشتم با کفشم ور می رفتم
- نیلوفر
از ترس لرزیدم ومهرداد رو نگاه کردم
دستشو طرفم کشید وگفت : یه خانم اینجوری خم نمیشه که ...
خیلی عصبی بود ترسیدم واقعا وگفتم : چی شده
- لباست خیلی بازه بعدم میگی من انتخواب کردم انتخواب محسن بهتراز این نمیشه
- ببخشین باید به شما جواب پس بدم
منو مهرداد امشب فقط کل کل داشتیم ولی تقصیر اون بود نه من
صداش کردن رفت
- چی شد دعوا کردین
یه گیلاس گذاشت رو میز وگفت : کوچلو واسه ات نوشیدنی آوردم مهرداد چی می گفت ...گفت نیا تو جم بزرگترها
با صدای بلند خندید وگفت : مراقبه یه وقت کسی اذیتت نکنه ...اونوخودش بیشتر اذیتت می کنه
- چی میگی تو لیلی
لیلی : سلیقه اش امشب خیلی امیدوارم کرد کوچلو
- من کوچلو نیستم
لیلی : پس چرا مشروب نمی خوری می ترسی ؟
باززد زیر خنده ...
مثله احمق ها اون گیلاس رو ازش گرفتم ونصفش اش رووخوردم خندید ورفت معدم بدجوری می سوخت ولی انگار باخودم لج کردم که داشتم اون نوشیدنی تلخ مزه رو می خوردم
- نیلوفر توچیکارمی کنی ؟
مهرداد متحیر اومد کنارم وبه گیلاس توودستم اشاره کرد
- این چیه نیلوفر
عشـــــــــق
پارت 51
نیلوفر :
محیا که بله داد همه واسه اشون جیغ وشوت دست زدن با خنده نگاهشون می کردم فربد جلو همه عروس رو بوسید وباعث شد دخترا بیشتر جیغ بزنن وقتی حلقه دست هم کردن بلند شدن رو سرشون گل ریختن وپشت سرشون نور بارون شد محیا با ذوق نگاه می کرد فربدم دستشو گرفت ودستشو برد بالا
- خیلی برات جالبه
بدون اینکه برگردم نگاهش کنم گفتم : خیلی
مهرداد : مثله بچه ها ذوق می کنی
- منو مسخره می کنی
اخمی کرد وگفت : چقدرتوحساس شدی نیلوفر
- خودمم می دونم
مهرداد: ودلیلش ؟!
برگشتم نگاهش کردم وگفتم : باید به شما بگم
مهرداد: مهرداد
- چی ؟
مهرداد : میگم مهرداد اسم من شما نیست مهرداده
سرمو پایین انداختم صدای موزیک خیلی بالا بود
مهرداد رو نگاه کردم وگفتم : ببخشید من برم بیرون سردرد گرفتم
تا رفتم توحیاط پام زخم شد چون کفشم خیلی اذیت می کرد خم شدم داشتم با کفشم ور می رفتم
- نیلوفر
از ترس لرزیدم ومهرداد رو نگاه کردم
دستشو طرفم کشید وگفت : یه خانم اینجوری خم نمیشه که ...
خیلی عصبی بود ترسیدم واقعا وگفتم : چی شده
- لباست خیلی بازه بعدم میگی من انتخواب کردم انتخواب محسن بهتراز این نمیشه
- ببخشین باید به شما جواب پس بدم
منو مهرداد امشب فقط کل کل داشتیم ولی تقصیر اون بود نه من
صداش کردن رفت
- چی شد دعوا کردین
یه گیلاس گذاشت رو میز وگفت : کوچلو واسه ات نوشیدنی آوردم مهرداد چی می گفت ...گفت نیا تو جم بزرگترها
با صدای بلند خندید وگفت : مراقبه یه وقت کسی اذیتت نکنه ...اونوخودش بیشتر اذیتت می کنه
- چی میگی تو لیلی
لیلی : سلیقه اش امشب خیلی امیدوارم کرد کوچلو
- من کوچلو نیستم
لیلی : پس چرا مشروب نمی خوری می ترسی ؟
باززد زیر خنده ...
مثله احمق ها اون گیلاس رو ازش گرفتم ونصفش اش رووخوردم خندید ورفت معدم بدجوری می سوخت ولی انگار باخودم لج کردم که داشتم اون نوشیدنی تلخ مزه رو می خوردم
- نیلوفر توچیکارمی کنی ؟
مهرداد متحیر اومد کنارم وبه گیلاس توودستم اشاره کرد
- این چیه نیلوفر
۱۰۵.۶k
۰۱ بهمن ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۱۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.