❤ ❤ ❤ ❤
❤ ❤ ❤ ❤
عشــــــــق...
پارت 52
مهرداد :
چرا امشب نیلوفر اینجوری شده بود گیلاس رو ازش گرفتم وزدمش به دیوار خیلی ترسید
- تو چند سالته مشروب می خوری
یهو با یه جسارتی که تا حالا ازش ندیده بودم گفت : عروسی که مشروب میدن دعوا نداره
- کی گفته مشروب میدن ؟
متعجب نگاهم کردوگفت : نمیدن پس این چی بود
- یه عده ای کمی می خورن کی اینو به تو داده
نیلوفر: لیلی
نفسمو فوت کردم وگفتم : خودت میگی لیلی .چیزیت نشد
نیلوفر
نیلوفر شونه بالا انداخت وگفت : نه
- الکی نگو اونی که تو خوردی خیلی سنگینه وونم واسه تو
دیگه این کارو نکن نیلوفر
نیلوفر : باشه ولی...آیییی
سرشو بین دستاش گرفت وای اگر بقیه می فهمیدن نیلوفر مشروب خورده اگه بابا می فهمید
- چی شده حالت خوبه
نیلوفر خم شد وگفت : سینم می سوزه حالم بهم می خوره .
-وایسا ..
رفتم تو سالن لیلی با خنده اومد جلوم وایساد وگفت : کجا
- بمیری بهتره این چه کاری بود ؟
لیلی خیلی جدی شد وگفت : هر کی بیاد طرف تو نابودش می کنم با اجازه ات به مامانت گفتم اون دوردونه اشون مشروب خورده
با نفرت نگاهش کردم ازش متنفر بودم
- تاوانشو پس میدی لیلی
لبخند زد وگفت : میدونی که من شکست ناپذیرم
- باز چی شده
محسن رو نگاه کردم وگفتم : به این بگو چی شده
- مهرداد
برگشتم طرف زن دایی متعجب گفت : نیلوفر حالش خوبه ؟
لیلی: خوبه نرگس خانم یکم حالت تهوع داشت انگار سردرد گرفته
زن دایی نگران گفت : نکنه باز میگرنش عود کرده؟
- آره زن دایی
محسن با زن دایی رفت بیرون ناراحت لیلی رو نگاه کردم لبخندی زدوگفت : فهمیدم بهش علاقه داری
جوابشو ندادم ومنم رفتم بیرون محسن بازوی نیلوفر رو گرفته بود ومی خواست ببرش تو سالن جلوش وایسادم وگفتم : چیکارمی کنی ؟ اون حالش بده
محسن : میشه بگی چی شده
- لیلی بهش مشروب داده کسی نفهمه
زن دایی : مهرداد چیزی شده کسی ناراحتش کرده
- نه منم اومدم بیرون گفت حالم بده
محسن : ببرش خونه مهرداد
زن دایی: منم میام
محسن : زن دایی مهرداد که هست بهش اعتماد ندارید
زن دایی متعجب گفت : منظورم این حرف نبود
محسن : شما باشیدبهتره
محسن نگاهم کرد می دونست بمونم آخرش تلافی اش رو سر لیلی درمیارم مثله عروسی محمد با یادآوریش قلبم به درد اومد
عشــــــــق...
پارت 52
مهرداد :
چرا امشب نیلوفر اینجوری شده بود گیلاس رو ازش گرفتم وزدمش به دیوار خیلی ترسید
- تو چند سالته مشروب می خوری
یهو با یه جسارتی که تا حالا ازش ندیده بودم گفت : عروسی که مشروب میدن دعوا نداره
- کی گفته مشروب میدن ؟
متعجب نگاهم کردوگفت : نمیدن پس این چی بود
- یه عده ای کمی می خورن کی اینو به تو داده
نیلوفر: لیلی
نفسمو فوت کردم وگفتم : خودت میگی لیلی .چیزیت نشد
نیلوفر
نیلوفر شونه بالا انداخت وگفت : نه
- الکی نگو اونی که تو خوردی خیلی سنگینه وونم واسه تو
دیگه این کارو نکن نیلوفر
نیلوفر : باشه ولی...آیییی
سرشو بین دستاش گرفت وای اگر بقیه می فهمیدن نیلوفر مشروب خورده اگه بابا می فهمید
- چی شده حالت خوبه
نیلوفر خم شد وگفت : سینم می سوزه حالم بهم می خوره .
-وایسا ..
رفتم تو سالن لیلی با خنده اومد جلوم وایساد وگفت : کجا
- بمیری بهتره این چه کاری بود ؟
لیلی خیلی جدی شد وگفت : هر کی بیاد طرف تو نابودش می کنم با اجازه ات به مامانت گفتم اون دوردونه اشون مشروب خورده
با نفرت نگاهش کردم ازش متنفر بودم
- تاوانشو پس میدی لیلی
لبخند زد وگفت : میدونی که من شکست ناپذیرم
- باز چی شده
محسن رو نگاه کردم وگفتم : به این بگو چی شده
- مهرداد
برگشتم طرف زن دایی متعجب گفت : نیلوفر حالش خوبه ؟
لیلی: خوبه نرگس خانم یکم حالت تهوع داشت انگار سردرد گرفته
زن دایی نگران گفت : نکنه باز میگرنش عود کرده؟
- آره زن دایی
محسن با زن دایی رفت بیرون ناراحت لیلی رو نگاه کردم لبخندی زدوگفت : فهمیدم بهش علاقه داری
جوابشو ندادم ومنم رفتم بیرون محسن بازوی نیلوفر رو گرفته بود ومی خواست ببرش تو سالن جلوش وایسادم وگفتم : چیکارمی کنی ؟ اون حالش بده
محسن : میشه بگی چی شده
- لیلی بهش مشروب داده کسی نفهمه
زن دایی : مهرداد چیزی شده کسی ناراحتش کرده
- نه منم اومدم بیرون گفت حالم بده
محسن : ببرش خونه مهرداد
زن دایی: منم میام
محسن : زن دایی مهرداد که هست بهش اعتماد ندارید
زن دایی متعجب گفت : منظورم این حرف نبود
محسن : شما باشیدبهتره
محسن نگاهم کرد می دونست بمونم آخرش تلافی اش رو سر لیلی درمیارم مثله عروسی محمد با یادآوریش قلبم به درد اومد
۶۷.۱k
۰۲ بهمن ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.