انگیزه.ای.برای.عشق
#انگیزه.ای.برای.عشق
#پارت۲۶
_اه لعنتی
_جنی
با لحن سردی جوابشو دادم
_بله
_چرا انقدر سرد
پوزخندی زدم
_یادته داداشت2سال پیش منو از خونه انداخت بیرون
_اون چیزی توش دلش میست
قهقه ای زدم در گوش جیسو زمزمه کردم
_تنفر داره
بعدش رفتم داخل اتاقم در اتاقو بستم
_اینا گند میزنن به اعصابم ادم
در اتاق باز شد جیمین اومد سمتم
_خوبی؟
_بنظرت میتونم خوب باشم؟
_اممم نمیدونم
کلافه گفتم
_جیمین
بهم خیره شد
جان؟؟؟؟
_چرا نذاشتی فرار کنم؟؟؟
بهم خیره شد ادامه داد
_میخواستی بشکنی!
باز تعجب بهش خیره شدم
_یعنی چی؟؟؟
_خودت میفهمی
بعدش گذاشت رفت
_اِه
رفتم سمت پایین که محکم خوردم به یکی
_چته؟؟؟
اخم کردم بلند شدم
_چته وحشی
بلند میشم به تهیونگ خیره میشم
_جولوتو ببین
بعدش رفتم سمت حیاط وایسادم
_جنی
به سمت جیمین برمیگردنم
_بله
_شوگا میخواد ببینتت
_باشه هماهنگ کن امشب ساعت10
_باشه
#پارت۲۶
_اه لعنتی
_جنی
با لحن سردی جوابشو دادم
_بله
_چرا انقدر سرد
پوزخندی زدم
_یادته داداشت2سال پیش منو از خونه انداخت بیرون
_اون چیزی توش دلش میست
قهقه ای زدم در گوش جیسو زمزمه کردم
_تنفر داره
بعدش رفتم داخل اتاقم در اتاقو بستم
_اینا گند میزنن به اعصابم ادم
در اتاق باز شد جیمین اومد سمتم
_خوبی؟
_بنظرت میتونم خوب باشم؟
_اممم نمیدونم
کلافه گفتم
_جیمین
بهم خیره شد
جان؟؟؟؟
_چرا نذاشتی فرار کنم؟؟؟
بهم خیره شد ادامه داد
_میخواستی بشکنی!
باز تعجب بهش خیره شدم
_یعنی چی؟؟؟
_خودت میفهمی
بعدش گذاشت رفت
_اِه
رفتم سمت پایین که محکم خوردم به یکی
_چته؟؟؟
اخم کردم بلند شدم
_چته وحشی
بلند میشم به تهیونگ خیره میشم
_جولوتو ببین
بعدش رفتم سمت حیاط وایسادم
_جنی
به سمت جیمین برمیگردنم
_بله
_شوگا میخواد ببینتت
_باشه هماهنگ کن امشب ساعت10
_باشه
۴۳.۰k
۲۷ آذر ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.