خواستم دست به مویش ببرم خواب شود

خواستم دست به مویش ببرم خواب شود

عطر گیسوش چنان بود که بی هوشم کرد
دیدگاه ها (۱)

دامی‌ست که باید بکشاند به گناهمسیبی که تو انداخته باشی سرِ ر...

عشق آمدو شولای سبزش رابه روی دلم کشیددلم بیدار شد،شکوفه دادو...

عشق لرزشِ انگشتان است ...و لب های فروبسته ی غرقِ سوالتو را د...

خواستم دست به مویش ببرم خواب شود عطرِ گیسویش چنان بود که بی ...

خواستم دل ببرم از دل لیلا که نشد تا که عشقش بشوم با دل شیدا ...

عاشقانه های شبنم درکنارزندگیم

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط