Part

#Part137
#آدمای_شرطی
🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸

+ وقتی دیدم دوران امتحاناتت هست و تو همش از بیرون غذا میگیری از طریق بچه هایی
که دورادور میشناختم چند تا قرص گیر
آوردم و منتظر شدم تا یه شب تو غذا سفارش بدی، یه شب از بیرون لوبیا پلو سفارش
دادی و من از طریق گوشیت شنیدم که کجا سفارش غذا دادی، سریع اومدم جلو خونت و منتظر پیکی که برات غذا میاورد شدم،
وقتی رسید یه تراول ٥٠تومنی گذاشتم کف دستش و یکی از قرصهایی که پودر
کرده بودم رو ریختم داخل برنجت و قاطی کردم
میدونستم خوابت سبکه و به راحتی نمیتونم بیام تو خونت پس مجبور بودم این کار
رو انجام بدم، اون کسی که ازش این قرص رو گرفتم گفته بود که به سختی احتمال داره بیدار بشی اگه بیدار هم بشی هر چیزی که
ببینیش فردا دیگه امکان نداره یادت بیاد،
یه جوری میشی انگار خواب دیدی،
وقتی غذا رو آورده بودند برات ساعت ٩:٣٠ بود من تا ١٢ شب جلو خونت منتظر بودم،
١٢ که شد دوربین های ساختمونت رو هک کردم و خیلی راحت با شاه کلید در آپارتمانت رو باز کردم، خیلی راحت عین آب خوردن بود!
خوب درت که ضد سرقت نبود و تو اون ساختمون اون سرایدارت پیرت هم که کلا خواب بود خیلی راحت اومدم بالا و جلو در واحد تو ایستادم
با شاه کلید در رو باز کردم و اروم اومد تو خونه متوجه سوت و کور بودن خونه
شدم پس خدا رو شکر روت تاثیر گذاشته
بود اومدم داخل خونه و یکی از دوربین ها
رو داخل لوسترت و یکی رو بین کابینتات
دیدگاه ها (۱)

#Part138#آدمای_شرطی 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 جاهایی که صد سال ه...

#Part139#آدمای_شرطی 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 "شیرین"کم کم اون ت...

#Part136#آدمای_شرطی 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 زیر گوشش آروم گفتم...

#Part135#آدمای_شرطی 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 _ خیلی دوست داره؟خ...

قهوه تلخ پارت ۳۶ویو دازای چویا رو رسوندیم ، رفتیم خونه . وار...

عشق تلخ شیرین

تک پارتی

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط