فیک
#فیک
#درخواستی
#لینو
P⁵
اما در رو باز گذاشت....
صورتت رو شستی و رفتی بیرون....
عمارت عجیب خلوت بود....
سگ توش پر نمیزد.....
رفتی سمت اتاق دوها و با دیدنش که در آرامش خواب بود نفس راحتی کشیدی...
توی جاش چرخید و نقی زد....
متوجه شدی داری گشنهش میشه....
شیشه شیرش رو برداشتی و داخلش آب و شیر خشک ریختی....
تا آمادهش کردی دوها بیدار شد و شروع کرد نق زدن.....
تو بغلت گرفتیش نشستی روی کاناپه و سرِ شیشه رو داخل دهنش گذاشتی....
نگاهش کردی.....
مظلوم بود.....
بچه ها همشون فرشتهن....
اما وقتی بزرگ میشن...
یادشون میره که فرشته بودن.....
در باز شد....
-سلام خانوم کوچولو
جوابی ندادی.....
محو دوها بودی....
جلوت زانو زد و دستش رو روی زانوت گذاشت که به خودت اومدی و سریع پات رو کشیدی عقب....
-ازم فرار نکن!
#درخواستی
#لینو
P⁵
اما در رو باز گذاشت....
صورتت رو شستی و رفتی بیرون....
عمارت عجیب خلوت بود....
سگ توش پر نمیزد.....
رفتی سمت اتاق دوها و با دیدنش که در آرامش خواب بود نفس راحتی کشیدی...
توی جاش چرخید و نقی زد....
متوجه شدی داری گشنهش میشه....
شیشه شیرش رو برداشتی و داخلش آب و شیر خشک ریختی....
تا آمادهش کردی دوها بیدار شد و شروع کرد نق زدن.....
تو بغلت گرفتیش نشستی روی کاناپه و سرِ شیشه رو داخل دهنش گذاشتی....
نگاهش کردی.....
مظلوم بود.....
بچه ها همشون فرشتهن....
اما وقتی بزرگ میشن...
یادشون میره که فرشته بودن.....
در باز شد....
-سلام خانوم کوچولو
جوابی ندادی.....
محو دوها بودی....
جلوت زانو زد و دستش رو روی زانوت گذاشت که به خودت اومدی و سریع پات رو کشیدی عقب....
-ازم فرار نکن!
- ۵.۱k
- ۲۷ مرداد ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۶)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط