p6
*ات*
زبونشو وارد دهنم کرد و که یدفه چشمام سنگین شدن و خوابم برد...
____________
چشمامو که باز کردم دیدم به یه چوب رو هوا بسته شدم...از اشکام تار میدیدم...ولی میتونستم تشخیص بدم اون ادم پایین جونگ کوکه...چطور اینجا اومدم؟
چند بار پلک زدم که دیدم درست شه...یکم سرمو گرفتم بالا ک دیدم...جیهوپ هم به یه چوب اویزون شده و چندتا قیچی داخل بدنش فرو شده
ات : ج...جیهوپ....تو..کشتیش...
کوک : نه...خودت کشتیش
ات :*شکه*د...دروغ میگی...ا..این یه خوابه
کوک :*خنده*بهت ثابت میکنم.
صفحه ای جلو چشمام گرفته شد...ا..اون منم...دارم با قیچی میزنمش...
*از مجموعه شکنجه ای که سر جیهوپ اومد توسط ات*
*چشم از حدقه در اومرده *
*بریدن گوش*
*سوراخ کردن بدن*
*فرو کردن قیچی در گردن*
شروع کردم جیغ زدن و گریم شدت گرف که فقد اونو از جلو چشمام برداره
ات : اون من نیستم...هق...من اینکارو نکردم....میخوام بیدار شم...ازادم کن*گریه*
کوک : هر طور مایلی *پوزخند*
اومد سمتم و یه قیچی بدست گرف...و مستقیم فرو کرد داخل چشمم...چرا بیدار نمیشم؟...چرا دارم درد میکشم؟....تا حدی جیغ میزدم که نفسم میگرف...فقد صدای خنده هاشو میشنوم...
قیچی رو در اورد و فرو کرد داخل گلوم
____________
با جیغ از خواب بیدار شدم...دیدم تو اتاق جیهوپم...بلند شدم که با صحنه روبه روم شکه شدم و جیغ بلندی کشیدم...جیهوپ...به دیوار با قیچی چسبیده...و زخمی شده...م...مرده...
ات : وا...واقعی بود...واقعی بود...
دستی رو چشمم کشیدم دیدم دستم خونی شد...رو زمین نشستم شروع کردم گریه کردن...
ات : چرا...چرا..چرا...چرا از این اتفاقا چیزی یادم نمیاد...هق..هق...
تهیونگ : قاتل!
ات : ه..هوم؟
یونگی : فک کردیم دوستمونی...چه گناهی کرد جیهوپ که اینکارو باش کردی...بعد این همه خوبی که واست انجام داد...اینطوری جوابشو میدی؟
قیچی بردم و گرفتم سمت گلوم
ات : معذرت میخوام...هق...معذرت میخوام *گریه*
قیچی فرو کردم داخل گلوم
__________
چشمامو باز کردم دیدم رو تختمم..
ات : ه...هوم؟
مگه...تو اتاق جیهوپ نبودم؟
از اتاق اومدم بیرون که با صحنه رو به روم خشکم زد...پسرا نشستن دارن تلویزیون نگا میکنن...
تهیونگ : هوم؟..صبح بخیر ات..
ات :......
تهیونگ : ات؟
ات : خ...خوابه...خوابه....من جیهوپ رو کشتم..من اویزون بودم...
جیمین : ها؟
ات : خودکشی کردم...الان من خوابم یا بیدار...
جیهوپ : ات؟ حالت خوبه؟..
ات : نمیدونم...بهتره برم دوش بگیرم....
شرایط
100 لایک
فالوورا به 2080 برسونین
زبونشو وارد دهنم کرد و که یدفه چشمام سنگین شدن و خوابم برد...
____________
چشمامو که باز کردم دیدم به یه چوب رو هوا بسته شدم...از اشکام تار میدیدم...ولی میتونستم تشخیص بدم اون ادم پایین جونگ کوکه...چطور اینجا اومدم؟
چند بار پلک زدم که دیدم درست شه...یکم سرمو گرفتم بالا ک دیدم...جیهوپ هم به یه چوب اویزون شده و چندتا قیچی داخل بدنش فرو شده
ات : ج...جیهوپ....تو..کشتیش...
کوک : نه...خودت کشتیش
ات :*شکه*د...دروغ میگی...ا..این یه خوابه
کوک :*خنده*بهت ثابت میکنم.
صفحه ای جلو چشمام گرفته شد...ا..اون منم...دارم با قیچی میزنمش...
*از مجموعه شکنجه ای که سر جیهوپ اومد توسط ات*
*چشم از حدقه در اومرده *
*بریدن گوش*
*سوراخ کردن بدن*
*فرو کردن قیچی در گردن*
شروع کردم جیغ زدن و گریم شدت گرف که فقد اونو از جلو چشمام برداره
ات : اون من نیستم...هق...من اینکارو نکردم....میخوام بیدار شم...ازادم کن*گریه*
کوک : هر طور مایلی *پوزخند*
اومد سمتم و یه قیچی بدست گرف...و مستقیم فرو کرد داخل چشمم...چرا بیدار نمیشم؟...چرا دارم درد میکشم؟....تا حدی جیغ میزدم که نفسم میگرف...فقد صدای خنده هاشو میشنوم...
قیچی رو در اورد و فرو کرد داخل گلوم
____________
با جیغ از خواب بیدار شدم...دیدم تو اتاق جیهوپم...بلند شدم که با صحنه روبه روم شکه شدم و جیغ بلندی کشیدم...جیهوپ...به دیوار با قیچی چسبیده...و زخمی شده...م...مرده...
ات : وا...واقعی بود...واقعی بود...
دستی رو چشمم کشیدم دیدم دستم خونی شد...رو زمین نشستم شروع کردم گریه کردن...
ات : چرا...چرا..چرا...چرا از این اتفاقا چیزی یادم نمیاد...هق..هق...
تهیونگ : قاتل!
ات : ه..هوم؟
یونگی : فک کردیم دوستمونی...چه گناهی کرد جیهوپ که اینکارو باش کردی...بعد این همه خوبی که واست انجام داد...اینطوری جوابشو میدی؟
قیچی بردم و گرفتم سمت گلوم
ات : معذرت میخوام...هق...معذرت میخوام *گریه*
قیچی فرو کردم داخل گلوم
__________
چشمامو باز کردم دیدم رو تختمم..
ات : ه...هوم؟
مگه...تو اتاق جیهوپ نبودم؟
از اتاق اومدم بیرون که با صحنه رو به روم خشکم زد...پسرا نشستن دارن تلویزیون نگا میکنن...
تهیونگ : هوم؟..صبح بخیر ات..
ات :......
تهیونگ : ات؟
ات : خ...خوابه...خوابه....من جیهوپ رو کشتم..من اویزون بودم...
جیمین : ها؟
ات : خودکشی کردم...الان من خوابم یا بیدار...
جیهوپ : ات؟ حالت خوبه؟..
ات : نمیدونم...بهتره برم دوش بگیرم....
شرایط
100 لایک
فالوورا به 2080 برسونین
۱۳۵.۷k
۱۰ آذر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۹۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.