p7
*ات*
رفتم سمت حموم لباسامو دراوردم...وان رو پر کردم و نشستم داخلش...نفس عمیق کشیدم...چشمم به تیغ ژیلت خورد...ممکنه اینم خواب باشه؟
تیغ رو بردم گرفتم سمت رگ دستم.....
*بعد یه ساعت*
*جیهوپ *
یه ساعته ات حمومه...وقتی بیدار شد انگار اصلا حالش خوب نبود..
جیهوپ : ات خیلی وقته حمومه نگرانشم.
یونگی : همیشه تو حموم طولش میده چیزی نیس.
بلند شدم رفتم سمت در حموم که دیدم...از پایین...لای حموم داره خون میریزه....
جیهوپ : ات! *داد*
سعی کردم درو بشکونم..پسرا هم که از دادم نگران شدن اومدن
جیهوپ : درو بکشونین...
بعد چند بار کوبیدن در شکوندیم...ات ته وان افتاده...کشیدمش بیرون...رگشو زده!...سعی کردم نگاهمو از بدنش بگیرم.
جیهوپ : برین ماشینو روشن کنین
پسرا رفتن...ات رو بردم اتاقش تا لباشاسو بپوشونم.
جیهوپ : روم سیاه ات..ب جان خودم نگاه نمیکنم.
رفتم سمت ماشین، سوار شدیم و راه افتادیم سمت بیمارستان.
جیهوپ :طاقت بیار ات...
********
منتظر دکتر بودیم.
جیمین : چرا میخواست خودکشی کنه...یعنی اینقد سختی داشت که ما نمیدونستیم؟
تهیونگ : تا 2 روز پیش حالش خیلی خوب بود.
جیهوپ : امروز که بیدار شد عجیب رفتار میکرد و معلوم نبود چی میگف
یونگی : یه چی بین خواب و واقعیت و کشتن جیهوپه
جیمین : کشتن جیهوپ؟
یونگی : اوهوم...گفت من جیهوپ رو کشتم...حتما یه چیزی تو خوابش دیده که وحشت زده شده.
تهیونگ : شاید ربطی به کشتن جیهوپ داشته باشه
جیهوپ : نمیدونم ولی واسم مهم نیس..باید باش حرف بزنم
دکتر اومد بیرون...رفتیم سمتش
جیهوپ : حال ات چطوره؟
دکتر : نمیدونم چی بگم...وضعیتش مشخص نیس..فقد میتونم بگم که دوستتون مشکل روانی داره...نتیجه ای که از حرفاش گرفتم اینه ک فک میکنه داره خواب میبینه و اگه خودشو بکشه بیدار نمیشه و وارد یه خواب دیگه میشه..و وقتی دلیلشو ازش پرسیدم بهم گف که تو خواب هی بیدار میشدم ولی میفهمیدم هنوز دارم خواب میبینم...واسه من خیلی عجیبه چون تا حالا همچین چیزی ندیدم و همچنین واسم عجیب بود که میدونست داره خواب میبینه.
جیهوپ : ی...ینی چی...الان حالش چطوره ؟
دکتر : به هوش اومده..میتونین ببینیدش
صدای جیغ و داد از اتاق بلند شد..
رفتیم داخل اتاق
شرایط
110 لایک
فالوورا تا 2090 برسونین
گایز ممکنه امروز و فردا فعالیت نکنم چون میخوام بشینم درس بخونم امتحان دارم ^-^
ببخشید^-^❤
رفتم سمت حموم لباسامو دراوردم...وان رو پر کردم و نشستم داخلش...نفس عمیق کشیدم...چشمم به تیغ ژیلت خورد...ممکنه اینم خواب باشه؟
تیغ رو بردم گرفتم سمت رگ دستم.....
*بعد یه ساعت*
*جیهوپ *
یه ساعته ات حمومه...وقتی بیدار شد انگار اصلا حالش خوب نبود..
جیهوپ : ات خیلی وقته حمومه نگرانشم.
یونگی : همیشه تو حموم طولش میده چیزی نیس.
بلند شدم رفتم سمت در حموم که دیدم...از پایین...لای حموم داره خون میریزه....
جیهوپ : ات! *داد*
سعی کردم درو بشکونم..پسرا هم که از دادم نگران شدن اومدن
جیهوپ : درو بکشونین...
بعد چند بار کوبیدن در شکوندیم...ات ته وان افتاده...کشیدمش بیرون...رگشو زده!...سعی کردم نگاهمو از بدنش بگیرم.
جیهوپ : برین ماشینو روشن کنین
پسرا رفتن...ات رو بردم اتاقش تا لباشاسو بپوشونم.
جیهوپ : روم سیاه ات..ب جان خودم نگاه نمیکنم.
رفتم سمت ماشین، سوار شدیم و راه افتادیم سمت بیمارستان.
جیهوپ :طاقت بیار ات...
********
منتظر دکتر بودیم.
جیمین : چرا میخواست خودکشی کنه...یعنی اینقد سختی داشت که ما نمیدونستیم؟
تهیونگ : تا 2 روز پیش حالش خیلی خوب بود.
جیهوپ : امروز که بیدار شد عجیب رفتار میکرد و معلوم نبود چی میگف
یونگی : یه چی بین خواب و واقعیت و کشتن جیهوپه
جیمین : کشتن جیهوپ؟
یونگی : اوهوم...گفت من جیهوپ رو کشتم...حتما یه چیزی تو خوابش دیده که وحشت زده شده.
تهیونگ : شاید ربطی به کشتن جیهوپ داشته باشه
جیهوپ : نمیدونم ولی واسم مهم نیس..باید باش حرف بزنم
دکتر اومد بیرون...رفتیم سمتش
جیهوپ : حال ات چطوره؟
دکتر : نمیدونم چی بگم...وضعیتش مشخص نیس..فقد میتونم بگم که دوستتون مشکل روانی داره...نتیجه ای که از حرفاش گرفتم اینه ک فک میکنه داره خواب میبینه و اگه خودشو بکشه بیدار نمیشه و وارد یه خواب دیگه میشه..و وقتی دلیلشو ازش پرسیدم بهم گف که تو خواب هی بیدار میشدم ولی میفهمیدم هنوز دارم خواب میبینم...واسه من خیلی عجیبه چون تا حالا همچین چیزی ندیدم و همچنین واسم عجیب بود که میدونست داره خواب میبینه.
جیهوپ : ی...ینی چی...الان حالش چطوره ؟
دکتر : به هوش اومده..میتونین ببینیدش
صدای جیغ و داد از اتاق بلند شد..
رفتیم داخل اتاق
شرایط
110 لایک
فالوورا تا 2090 برسونین
گایز ممکنه امروز و فردا فعالیت نکنم چون میخوام بشینم درس بخونم امتحان دارم ^-^
ببخشید^-^❤
۱۲۰.۴k
۱۲ آذر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲۲۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.