پارت

#پارت60
شیطونکِ بابا🥺💜

+ آقای محترم‌ به وجنات ما میخوره که دروغ بگیم؟؟ آقا افراز شخصا مارو دعوت کردن به این مهمونی

+ تمام مهمان ها با کارت وارد شدن ، برای من مسعولیت داره

دندون قروچه ای کردم و با اعتماد به نفس کامل گفتم:

_ آقا افراز اگه بدونه مهمون ویژه اش جلوی در علاف شده خیلی بد میشه فک‌ کنم

نیم نگاهی به کیانا انداختم و گفتم:

_ نه کیانا؟؟

+ صد در صد

_ خب اما ایرادی نداره!!! بیا بریم ، آخر شب که افراز علت نیومدن مارو پرسید حتما ذکرمیکنم که نوچَش نزاشت بیاییم داخل

اینو گفتمو دست کیانارو گرفتم تا برم که آقاهه گفت:

+ خانوم یه لحظه صبرکنید ، الان‌ میام

چشمکی به کیانا زدم که ریز ریز خندید ، آقاهه وارد عمارت شد و بعد از چند دقیقه بدو بدو اومد سمتمون

+ خانوم‌‌ بفرمایید داخل

کیانا دستشو حلقه کرد دور آرنجم و باهم وارد خونه افراز شدیم

+ ای ای خونه رو ببین!! توف به این شانس

_ وای من مث سگ‌ دارم میلرزم تو گرفتی خونه رو؟؟

+ اصلا نترس هیچ غلطی نمیتونه بکنه

_ وای فشارم داره میوفته بخدا ، کاش نمیومدیم ، حالا ندیدمش دارم پس میوفتم

+ دیگه لوس نشو تا اینجا اومدیم نمیتونیم برگردیم که ، بیا بریم

نفس عمیقی کشیدم و سعی کردم ریلکس باشم ، پیش خدمتی جلوی در ایستاده بود که با دیدن ما در رو برامون باز کرد و تعارف کرد که بریم داخل

وارد خونه شدیم و با دیدن دکوراسیونی که عوض شده بود کاملا پشمام ریخت

انگار این خونه ، اونی نبود که اون شب دیده بودم ، تمام وسایلش عوض شده بود کاملا

چشمامو ریز کردم و دنبال افراز میگشتم ، دوسداشتم اول من ببینمش تا اون منو

جمعیت سالن شاید به ۱۰نفر هم نمیرسید بخاطر همین دیدن افراز راحت بود

_ خود نکبتش نیست مثل اینکه

+ بهتر ، بریم بالا لباسامونو عوض کنیم ، دوسدارم تو اولین نگاهش به تو مات و مبهوت شه

_ موافقم بریم
دیدگاه ها (۰)

#پارت61شیطونکِ بابا🥺💜به سمت اتاقی که یکی از خدمتکارا اشاره ک...

#پارت62شیطونکِ بابا🥺💜اونم قفلی زده بود روی چشمام و پلکم‌ نمی...

#پارت59شیطونکِ بابا🥺💜آرایش کیانا که تموم شد ، یه جوراب شلوار...

#پارت58شیطونکِ بابا🥺💜+ ایول ایول ، پایه اتممممجوری باید بزنم...

پآرت18. دلبرک شیرین آستآد

🧸Shadow of Love{part 4} 🦋× وایییی باورم نمیشه .... خالمهه .....

پارت 4

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط