ازدواج اجباری
ازدواج اجباری
پارت4
ویو ا.ت
اومدم خونه یکم با مامانم حرف زدم(همون حرفای پارت قبل)رفتم بالا یکم تو گوشیم گشتم و زنگ گوشی رو روی یک ساعت دیگه تنظیم کردم و خوابیدم
پایان ویو ا.ت
فلش بک به یک ساعت بعد
گوشیه ا.ت زنگ خورد و دید دیر شده رفت به دوش 10مینی گرفت اومد بیرون چون ا.ت عادت به لباسای باز داشت پس یه لباس خوشگل باز پوشید یه میکاپ لایت و دخترونه زد اماده شد یه ادکلن که بوش ادم رو دیوونه میکرد زد و موهاشو به شکل دم اسبی بست که خیلی خوشگل شده بود و دوتار موهاش رو ول کرد گوشه ی صورتش موهای ا.ت واقعا خیلی خوشگل بودن حتی ادم نمیتونست تعصیفش کنه
ویو ا.ت
از حموم اومدم بیرون یه میکاپ خیلی زیبا و یه لباسی که ادم دلش میخواست از صبح تا شب نگاش کنه پوشیدم موهامو حالت دادم داشتم داخل اینه مثل خل و چل ها حرف میزدم که با صدای مامانم به خودم اومدم که گفت:ا.ت دختر بیا پایین که بابات اومده و چند دقیقه بعد خانواده ی جئون میرسن دختر م ا.ت:باشه مامان الان میام خودمو مرتب کردم و رفتم پایین که زنگ خونه به صدا در اومد که همون لحظه تهیونگ از پله ها اومد پایین خیلی خوشتیپ شده بود الحق که داداش خوشتیپ خودمه چشم نخوره که رفتم با اقا و خانوم جئون احوال پرسی مردم دیدم سِریون اومد داخل خوشگل شده بود به اونم سلام کردم دیدیم عررر یه پسر خوشتیپ اومد داخل بهش سلام دادم روش کراش زدم واقعا دل ادم براش ضعف میرفت که دیدم تهیونگ..............
سلام من برگشتم البته ببخشید در شد مریض بودم اصلا حال نداشتم لایک یادتون نره دوستون دارم🥰🥰
پارت4
ویو ا.ت
اومدم خونه یکم با مامانم حرف زدم(همون حرفای پارت قبل)رفتم بالا یکم تو گوشیم گشتم و زنگ گوشی رو روی یک ساعت دیگه تنظیم کردم و خوابیدم
پایان ویو ا.ت
فلش بک به یک ساعت بعد
گوشیه ا.ت زنگ خورد و دید دیر شده رفت به دوش 10مینی گرفت اومد بیرون چون ا.ت عادت به لباسای باز داشت پس یه لباس خوشگل باز پوشید یه میکاپ لایت و دخترونه زد اماده شد یه ادکلن که بوش ادم رو دیوونه میکرد زد و موهاشو به شکل دم اسبی بست که خیلی خوشگل شده بود و دوتار موهاش رو ول کرد گوشه ی صورتش موهای ا.ت واقعا خیلی خوشگل بودن حتی ادم نمیتونست تعصیفش کنه
ویو ا.ت
از حموم اومدم بیرون یه میکاپ خیلی زیبا و یه لباسی که ادم دلش میخواست از صبح تا شب نگاش کنه پوشیدم موهامو حالت دادم داشتم داخل اینه مثل خل و چل ها حرف میزدم که با صدای مامانم به خودم اومدم که گفت:ا.ت دختر بیا پایین که بابات اومده و چند دقیقه بعد خانواده ی جئون میرسن دختر م ا.ت:باشه مامان الان میام خودمو مرتب کردم و رفتم پایین که زنگ خونه به صدا در اومد که همون لحظه تهیونگ از پله ها اومد پایین خیلی خوشتیپ شده بود الحق که داداش خوشتیپ خودمه چشم نخوره که رفتم با اقا و خانوم جئون احوال پرسی مردم دیدم سِریون اومد داخل خوشگل شده بود به اونم سلام کردم دیدیم عررر یه پسر خوشتیپ اومد داخل بهش سلام دادم روش کراش زدم واقعا دل ادم براش ضعف میرفت که دیدم تهیونگ..............
سلام من برگشتم البته ببخشید در شد مریض بودم اصلا حال نداشتم لایک یادتون نره دوستون دارم🥰🥰
- ۵.۷k
- ۰۲ اردیبهشت ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۵)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط