¹/³
خوناشام جذاب من ¹/³
فلش بک به چند ساعت قبل
کوک هر.زه بلند شو آماده شو مهمون دارم باید جای دوست دخترم رو بازی کنی
ات چشم ارباب
کوک اونجا به من نمیگی ارباب
ات چشم ارباب ولی چی بگم
کوک میتونی ددی .اوبا.با کوک صدا کنی
ات چشم
ات رفت آماده شد آرایش غلیظ و لباس باز قبل از اومدنش به پایین مهمون ها اومده بودن پس بعد از مهمون ها اومد پایین کوک هم نتونست چیزی بهش بگه چند تا از مهمون ها هم هیز نگاه میکردم و کوک عصبانی بود بعد از رفتن مهمون ها ........
پایان فلش بک
یا نه... شایدم اینقدر هرزهای که بدت نمیاد؟
سکوت ات و اشکهاش باعث میشد کوک بیوقفه به شکستن
دلش و له کردن غرورش ادامه بده...
+اما من حسودی نمیکنم. میدونی چرا؟
موهای مشکی ات رو در مشتش گرفت و محکم کشید و باعث شد
سرش عقب بره و گریهش متوقف بشه و بعد با قاطعیت دم گوشش زمزمه
کرد:
+چون من عاشقت نیستم... اینو توی مخت فرو کن!
+این حسادت نیس خشمه... عصبانیام از اعتماد به تو! از اعتماد به حرفات
و باور کردن معصومیتت... ات وقتی تصوری که تو ذهنم ساختم
مقابل چشمام خراب میشه دیوونه میشم و از اونجایی که من درمورد
هرکسی توی ذهنم تصویرسازی نمیکنم پس این اتفاق خیلی نادره!
لبهای ات دوباره شروع به لرزیدن کردند... خشمش به سرعت
از بین رفته و دردی عمیق جایگزینش شده بود...
شرط
۳۰ لایک
فلش بک به چند ساعت قبل
کوک هر.زه بلند شو آماده شو مهمون دارم باید جای دوست دخترم رو بازی کنی
ات چشم ارباب
کوک اونجا به من نمیگی ارباب
ات چشم ارباب ولی چی بگم
کوک میتونی ددی .اوبا.با کوک صدا کنی
ات چشم
ات رفت آماده شد آرایش غلیظ و لباس باز قبل از اومدنش به پایین مهمون ها اومده بودن پس بعد از مهمون ها اومد پایین کوک هم نتونست چیزی بهش بگه چند تا از مهمون ها هم هیز نگاه میکردم و کوک عصبانی بود بعد از رفتن مهمون ها ........
پایان فلش بک
یا نه... شایدم اینقدر هرزهای که بدت نمیاد؟
سکوت ات و اشکهاش باعث میشد کوک بیوقفه به شکستن
دلش و له کردن غرورش ادامه بده...
+اما من حسودی نمیکنم. میدونی چرا؟
موهای مشکی ات رو در مشتش گرفت و محکم کشید و باعث شد
سرش عقب بره و گریهش متوقف بشه و بعد با قاطعیت دم گوشش زمزمه
کرد:
+چون من عاشقت نیستم... اینو توی مخت فرو کن!
+این حسادت نیس خشمه... عصبانیام از اعتماد به تو! از اعتماد به حرفات
و باور کردن معصومیتت... ات وقتی تصوری که تو ذهنم ساختم
مقابل چشمام خراب میشه دیوونه میشم و از اونجایی که من درمورد
هرکسی توی ذهنم تصویرسازی نمیکنم پس این اتفاق خیلی نادره!
لبهای ات دوباره شروع به لرزیدن کردند... خشمش به سرعت
از بین رفته و دردی عمیق جایگزینش شده بود...
شرط
۳۰ لایک
۸.۸k
۱۳ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.