پدر من؟🐻✨ پارت 7🐻✨
پدر من؟🐻✨ پارت 7🐻✨
ویو تهیونگ
_ا/ت هی دختر چرا بیدار نمیشی ؟
_فندقکم بیدار شو
+بله ؟
_نمیخوای که اولین روز مدرسه را دیر بروی؟
+ها وای چرا تا الان خوابیدم دیرم شده ابا ساعت چنده؟
_۷:۳۰ نیم ساعت وقت داری امروز هم قرار بود بریم پیش عمو سوهو ولی وقت نمیشه خودتو به مدرسه برسون
+ابا من میرم آماده شم
_باشه راستی ا/ت امروز بادیگارد میبرتت
+اوهوم
ویو ا/ت
بدو بدو از اتاق ابا اومدم بیرون فرم مدرسه رو از کمد برداشتم و پوشیدم فکر همه جاش رو کرده ابا سایزم رو از کجا فهمید فرمم رو پوشیدم
ویو سوهو
امروز تو دفتر مدرسه نشسته بودم قرار بود ا/ت و تهیونگ بیان پیشم ولی ساعت ۷:۴۵ هنوز خبری از اون دو تا نبود که سئوجون در زد و وارد اتاق شد
دبیر ها هم تو کلاس بودند
&عمو خبری از ا/ت نیست؟
# تو از کجا فهمیدی نیومده؟
&رفتم کلاسش نبود
# نه هنوز نیومده
&باشه عمو من رفتم
ویو ا/ت
جلوی در مدرسه بودم به ساعتم نگاه کردم و با دو به سالن رسیدم رفتم سمت اتاقی که بالاش نوشته اتاق آقای کیم هنوز نگاهم بالا بود داشتم میرفتم که با یه چیزی برخورد کردم داشتم می افتادم که همون فرد دستم رو گرفت وقتی صاف وایسادم سئوجون رو دیدم
+سئوجون
&چه عجب تشریف آوردی
+وای دیر کردم
&نه هنوز ۵ دقیقه وقت داری
+تو اینجا چیکار میکنی ؟
&دفتر عمومه به تو چه
+بی ادب(آروم،کیوت)
&قیافشو(لبخند)
# ا/ت اومدی؟(بلند)
+ها بله عمو (بلند) برو کنار(آروم روبه سئوجون)
+سلام عمو (تعظیم)
# سلام خوبی ؟ اتفاقی افتاد که دیر کردی؟
& عمو من رفتم سر کلاس
# باشه نگفتی چی شد؟
+خواب موندم
# پوففف من فکر کردم چی شده
+(لبخند ضایع)
#خب خب دبیران عزیزم برادر زاده ام تازه همین امروز به این مدرسه انتقال پیدا کرده لطفا باهاش خوب باشید
+سلام(تعظیم یکم طولانی) کیم ا/ت هستم
آقای لی :خوش آمدی به این مدرسه
+خیلی ممنون
ویو تهیونگ
_ا/ت هی دختر چرا بیدار نمیشی ؟
_فندقکم بیدار شو
+بله ؟
_نمیخوای که اولین روز مدرسه را دیر بروی؟
+ها وای چرا تا الان خوابیدم دیرم شده ابا ساعت چنده؟
_۷:۳۰ نیم ساعت وقت داری امروز هم قرار بود بریم پیش عمو سوهو ولی وقت نمیشه خودتو به مدرسه برسون
+ابا من میرم آماده شم
_باشه راستی ا/ت امروز بادیگارد میبرتت
+اوهوم
ویو ا/ت
بدو بدو از اتاق ابا اومدم بیرون فرم مدرسه رو از کمد برداشتم و پوشیدم فکر همه جاش رو کرده ابا سایزم رو از کجا فهمید فرمم رو پوشیدم
ویو سوهو
امروز تو دفتر مدرسه نشسته بودم قرار بود ا/ت و تهیونگ بیان پیشم ولی ساعت ۷:۴۵ هنوز خبری از اون دو تا نبود که سئوجون در زد و وارد اتاق شد
دبیر ها هم تو کلاس بودند
&عمو خبری از ا/ت نیست؟
# تو از کجا فهمیدی نیومده؟
&رفتم کلاسش نبود
# نه هنوز نیومده
&باشه عمو من رفتم
ویو ا/ت
جلوی در مدرسه بودم به ساعتم نگاه کردم و با دو به سالن رسیدم رفتم سمت اتاقی که بالاش نوشته اتاق آقای کیم هنوز نگاهم بالا بود داشتم میرفتم که با یه چیزی برخورد کردم داشتم می افتادم که همون فرد دستم رو گرفت وقتی صاف وایسادم سئوجون رو دیدم
+سئوجون
&چه عجب تشریف آوردی
+وای دیر کردم
&نه هنوز ۵ دقیقه وقت داری
+تو اینجا چیکار میکنی ؟
&دفتر عمومه به تو چه
+بی ادب(آروم،کیوت)
&قیافشو(لبخند)
# ا/ت اومدی؟(بلند)
+ها بله عمو (بلند) برو کنار(آروم روبه سئوجون)
+سلام عمو (تعظیم)
# سلام خوبی ؟ اتفاقی افتاد که دیر کردی؟
& عمو من رفتم سر کلاس
# باشه نگفتی چی شد؟
+خواب موندم
# پوففف من فکر کردم چی شده
+(لبخند ضایع)
#خب خب دبیران عزیزم برادر زاده ام تازه همین امروز به این مدرسه انتقال پیدا کرده لطفا باهاش خوب باشید
+سلام(تعظیم یکم طولانی) کیم ا/ت هستم
آقای لی :خوش آمدی به این مدرسه
+خیلی ممنون
۱۳.۱k
۲۷ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.