رمان ناجی بردگان

رمان ناجی بردگان
پارت ۲
و سربازی اومدجلو و با لگد شروع کرد به کام زدن من و گفت راه بیوفت بعد سرباز دیگری دستامو بست و دیگری پاهامو با زنجیر بست توان راه رفتن نداشتم ...سرباز دیگری با لگد زد تو شکمم و گفت بلند شو گفتم نامردا نمیتونمممم و بافوری سیلی محکمی به صورتم خورد و سرباز دیگری موهامو کشید و از مو بلندم کرد و با شلاق منو زد و گفت راه بیوفت گفتم عوضیا حد اقل بچمو بهم بدید
بهم گفتن خفه شو و منو کنار زن و کودکان و مرد های دیگه بردن و همه رو توی یه قفس چوبی گذاشتن که چرخ داشت گوشع ای نشستم صدای جیغ زنان و داد مردها آزارم میداد آروم آروم شروع کردم به اشک ریختن برای شوهرم برای فرطوش .......
۱۲سال بعد
مرد ستمگری بنیتا رو به بردگی خرید و با او ازدواج کرد بعد مدتی بنیتا هم مانند شوهر ستمگرش بنداد او نیز ستمگر شد و فرزندش را از یاد برد
فرطوش از کودکی بدبختی کشید و ستم دید و کینه به دل گرفت پیر مرد مهربانی بود که به او پنهانی درس و سواد آموخت
و در سن ۱۱سالگی اش پیرمرد مرد او توانسته بود اتفاقی یکی از دوستان پدرش را بین برده ها پیدا کند او دارمان نام داشت
از دید فرطوش :مثل همیشه با صدای داد راتین وپری گون از خواب بیدار شدم
پری گون :بیدار شوید مفت خور ها لنگ ظهره
ساعت هنوز ۵صبح بود می‌گفت لنگ ظهر =/
راتین بلند شید یاالله و با چیزی که تو دست داشت بقیه رو میزد به زور از سر جام بلند شدم و رفتم پایین پری گون یکی زد به پاهام و گفت بجنب دیگه چقدر تنبلی بجنب عوضی بی پدر سرش داد زدم و گفتم خفه شووو
پری گون :به به میبینم که پر رو شدی 😏نگهبانا بیاین ببریدش سریع تا ادب بشه چند تا نگهبان اومدن سمتم داد زدم و گفتم که مکه یادت رفته زنیکه توهم مثل ما برده بودی ولی به خاطر چاپلوسیات واسه خودت کسی شدی
پری گون :خفعههه شو و یه سیلی بهم زد
گفتم :حیف که زنی واگرنع نشونت میدادم که کی بی پدره یهو نگهبانان اومدن و شروع کردن به کتک زدن من و منو بردن برای تنبیه ولی از بث کتک خورده بودم برام عادی بود =)و منو کشون کشور بردن سمت حیات و بردنم توی یه اتاق منو محکم بستن به یه صندلی یه نگهبان اومد تو و گفت خیلی پر رو شدیا
حیف که دهن مو بسته بودن و اگر نه میدونستم چی جوابشو بدم
ادامه دارد ...‌
دیدگاه ها (۰)

رمان ناجی بردگان پارت ۳نگهبان پر رو شدی 😏و میله ای رو روی آت...

رمان ناجی بردگان پارت ۴تاتیاتا :وحشیا پیرمرد بدبخت گفتم :انگ...

رمان ناجی بردگان =|پارت ۱سالها پیش در سرزمینی نا معلوم فرمان...

اولین مافیایی که منو بازی داد. پارت۳۶

Revenge or love ? Part 5 بعد از اون حرفش یکی با عجله چراعای...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط