پارت۵
اینجا همه تو و باباتو میشناسنکدوم بچه ها؟
حق داشتن..بابام دو تا مغازه هم اینجا داشت..نمیدونم این همه برای چیش بود..دو تا سوپر مارکت و سه تا بوتیک و
یه لباس زیر فروشی داشتیم..هر چی از کارخونه در می آورد ملک و مغازه می خرید..می گفت به درد می خوره..
-آره آرتینم
-نمیخوای اسممو بهت بگم؟
-اگه دوس داری بگو..
قرمز شد اما از تک و تا نیفتاد و گفت:
-الناز هستم
بعد هم دستشو آورد جلو و باهام دست داد..
مغازمون دیزاینش عالی بود..مربعی شکل بود و دو تا میز مستطیلی داشت که ما پشتش می ایستادیم..با نور کم..
الناز رفت سمت خودش و با لپ تابش آهنگ گذاشت:
یکی بهش زنگ بزنه بگه هنوز تو فکرشم
بگه هنوز مثل قدیم ناز نگاهش رو میکشم
یکی بهش زنگ بزنه بگه که میمیرم براش
بگه هنوزم عاشقم عاشق اون طعم لباش
بهش بگید اگه یه روز نبینمش دق می کنم
دل رو براش قربونی با دلیل و منطق می کنم
بهش بگید اگه بخواد همیشه عاشق می مونم
تمام شعرامو براش با اشک و هق هق می خونم
یکی بهش زنگ بزنه بگه هنوز تو فکرشم
بگه هنوز مثل قدیم ناز نگاهش رو میکشم
من بی اون تمومه کارم آخه مثل اونو از کجا بیارم
دارم بهت میگم نرو باره بیستمه
یه روز پشیمون میشی که دیگه نیست طعمه
کاشکی بهم میگفتی آخر قصمو
که یه روزی ممکنه فراموش کنی اسممو
بهم میگی برو وقتی جلوم راه بسته شده
وقتی وجودم به وجود تو وابسته شده
ببین، طعمه دلشو نسپرده پیشت
که بذاری بری دچار افسردگی شه
بی تو چشای من پر خونه بسکه بیدار
حق داشتن..بابام دو تا مغازه هم اینجا داشت..نمیدونم این همه برای چیش بود..دو تا سوپر مارکت و سه تا بوتیک و
یه لباس زیر فروشی داشتیم..هر چی از کارخونه در می آورد ملک و مغازه می خرید..می گفت به درد می خوره..
-آره آرتینم
-نمیخوای اسممو بهت بگم؟
-اگه دوس داری بگو..
قرمز شد اما از تک و تا نیفتاد و گفت:
-الناز هستم
بعد هم دستشو آورد جلو و باهام دست داد..
مغازمون دیزاینش عالی بود..مربعی شکل بود و دو تا میز مستطیلی داشت که ما پشتش می ایستادیم..با نور کم..
الناز رفت سمت خودش و با لپ تابش آهنگ گذاشت:
یکی بهش زنگ بزنه بگه هنوز تو فکرشم
بگه هنوز مثل قدیم ناز نگاهش رو میکشم
یکی بهش زنگ بزنه بگه که میمیرم براش
بگه هنوزم عاشقم عاشق اون طعم لباش
بهش بگید اگه یه روز نبینمش دق می کنم
دل رو براش قربونی با دلیل و منطق می کنم
بهش بگید اگه بخواد همیشه عاشق می مونم
تمام شعرامو براش با اشک و هق هق می خونم
یکی بهش زنگ بزنه بگه هنوز تو فکرشم
بگه هنوز مثل قدیم ناز نگاهش رو میکشم
من بی اون تمومه کارم آخه مثل اونو از کجا بیارم
دارم بهت میگم نرو باره بیستمه
یه روز پشیمون میشی که دیگه نیست طعمه
کاشکی بهم میگفتی آخر قصمو
که یه روزی ممکنه فراموش کنی اسممو
بهم میگی برو وقتی جلوم راه بسته شده
وقتی وجودم به وجود تو وابسته شده
ببین، طعمه دلشو نسپرده پیشت
که بذاری بری دچار افسردگی شه
بی تو چشای من پر خونه بسکه بیدار
۷۲۳
۰۱ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.