P4
P4
دیگه شب شده بود و ماهم از سرما دور هم نشسته بودیم که اون وو گوشیش رو در آورد
،بچه ها گوشی شما هم آنتن نداره
همه گوشی هامون رو چک کردیم
!نه نداریم
.فک کنم اینجا گیر افتادیم
بعد چند دقیقه هانا خوابش برد و یونگ کانگ کتش رو انداخت روی هانا من دوهی بعد چند دقیقه همین بلا سرمون اومد
ساعتهای ۵ بود که از گشنگی بیدار شدیم و جی هوپ یک شکلات از تو کیفش در آورد و بین همه مون تقسیم کرد موقع خوردن شکلات با پسرا درباره کلی چیز حرف زدیم تا بلاخره در رو رومون باز کردن ما خیلی خسته بودیم که مدیر بهمون گفت که لازم نیست امروز بیاین مدرسه برای همین همه با خوشحالی برگشتیم خوابگاه
دیگه شب شده بود و ماهم از سرما دور هم نشسته بودیم که اون وو گوشیش رو در آورد
،بچه ها گوشی شما هم آنتن نداره
همه گوشی هامون رو چک کردیم
!نه نداریم
.فک کنم اینجا گیر افتادیم
بعد چند دقیقه هانا خوابش برد و یونگ کانگ کتش رو انداخت روی هانا من دوهی بعد چند دقیقه همین بلا سرمون اومد
ساعتهای ۵ بود که از گشنگی بیدار شدیم و جی هوپ یک شکلات از تو کیفش در آورد و بین همه مون تقسیم کرد موقع خوردن شکلات با پسرا درباره کلی چیز حرف زدیم تا بلاخره در رو رومون باز کردن ما خیلی خسته بودیم که مدیر بهمون گفت که لازم نیست امروز بیاین مدرسه برای همین همه با خوشحالی برگشتیم خوابگاه
۱.۷k
۲۱ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.