وقتی مدل بودی و جیمین رئیست
وقتی مدل بودی و جیمین رئیست ❤️🩹
پارت ۲۷🌊
و رفتن به خونشون و دیگه تصمیم گرفتن با تهیونگ ویکتور به کره برگردن پس برای همین بلیط گرفتن و شب ساعت ۱۰ حرکت کردن به سمت فرودگاه و سوار هواپیما شدن و بعد از ۸ ساعت به کره رسیدن....
ویو ساعت ۶ صبح...
_اخیشششش بلاخره از اون ارتفاع پدسگ دراومدیم هوففففف خیلی متنفرم از ارتفاع عایششش
×اممممم نقطه ضعفتو یابیدم خوشگله
_یااااااا
/وای بسه بسه باز شروع کردین تو کل راه هواپیما فقط دعوا دعوا یکم مث منو دوست پسر خوشملم باشین قربون صدقه هم برین مگه نه عشقمممم
*اهمممم آره
_×اههههه برین گمشین با این لوس بازیاتون
/*واو چه همزمان
*ا ماهم همزمان بود
/اره(خنده)
×/_*(خندهههه)
و کلی باهم خوش گذروندن تا رسیدن به عمارت جیمین....
وقتی ات رفت داخل عمارت مث یارو پرنده ها که تازه مامانشونو دیده بودن مث کنه چسبید به اجوما بدبخت....
_اجوماااااا(جیغغغ)
=وای بچه سکته کردم ارومتر(خنده)
_حیح ببخش آخه خیلی دلم برات تنگ شده بود مامانی
=هممممم پس شدم مامانیت ها
_نه چیز خب میدونین شما مادری کردین برام اجوما جونم
=نه نه عزیزم چه اشکالی داره هرجور راحتی صدام بزن خوشگلم
_چشممم مامانی
*خب تموم شد حالا برین اتاقتون تا ماهم یکم استراحت کنیم
_حیح باش
و جیمین و ات تو یه اتاق و تهیونگ و ویکتور تو یه اتاق بودن...
ویو اتاق ات و جیمین....
_اخیشششش میای فیلم ببینیم
×امممم ارهههه
_خوبه چه ژانری بزارممممم
_×عاشقانهههه
_چه همزمان افرین
×اهممممم(خنده)
و نشستن یه فیلم عاشقانه گذاشتن و در حال ديدن فیلم بودن که بو...سه اتفاق افتاد و این دوتا مث دو کفتر عاشق (خنگولای اسکول)به هم نگاه میکردن و همش نزدیک و نزدیکتر میشدن تا وقتی که فقط یه اینچ باهم فاصله داشتن که جیمین تند لب...هاشو کوبید رو لب...های ات و همینطور م....ک میزد و ات هم همکاری میکرد و هردو درحال لذت بودن نگو وقتی اینا دارن کی....س میرن فیلم ۱۸+ شده شتتتت که جیمین پاهای ات رو دور خودش میپیچه و بلندش میکنه میبره سمت تخت چون از قبل در اتاق رو قفل کرده بود کسی نمیتونست مزاحمشون بشه جیمین اروم ات رو روی تخت میزاره و......
دیگه فهمیدین پارت بعدی اسما....ته پس لایکای همه ی پست ها رو زیاد کنین تا بزارم هر پارت به ۲۰ لایک برسه وگر نه نمیزارم گفته باشم باییییی🔪🔪
yona_park
پارت ۲۷🌊
و رفتن به خونشون و دیگه تصمیم گرفتن با تهیونگ ویکتور به کره برگردن پس برای همین بلیط گرفتن و شب ساعت ۱۰ حرکت کردن به سمت فرودگاه و سوار هواپیما شدن و بعد از ۸ ساعت به کره رسیدن....
ویو ساعت ۶ صبح...
_اخیشششش بلاخره از اون ارتفاع پدسگ دراومدیم هوففففف خیلی متنفرم از ارتفاع عایششش
×اممممم نقطه ضعفتو یابیدم خوشگله
_یااااااا
/وای بسه بسه باز شروع کردین تو کل راه هواپیما فقط دعوا دعوا یکم مث منو دوست پسر خوشملم باشین قربون صدقه هم برین مگه نه عشقمممم
*اهمممم آره
_×اههههه برین گمشین با این لوس بازیاتون
/*واو چه همزمان
*ا ماهم همزمان بود
/اره(خنده)
×/_*(خندهههه)
و کلی باهم خوش گذروندن تا رسیدن به عمارت جیمین....
وقتی ات رفت داخل عمارت مث یارو پرنده ها که تازه مامانشونو دیده بودن مث کنه چسبید به اجوما بدبخت....
_اجوماااااا(جیغغغ)
=وای بچه سکته کردم ارومتر(خنده)
_حیح ببخش آخه خیلی دلم برات تنگ شده بود مامانی
=هممممم پس شدم مامانیت ها
_نه چیز خب میدونین شما مادری کردین برام اجوما جونم
=نه نه عزیزم چه اشکالی داره هرجور راحتی صدام بزن خوشگلم
_چشممم مامانی
*خب تموم شد حالا برین اتاقتون تا ماهم یکم استراحت کنیم
_حیح باش
و جیمین و ات تو یه اتاق و تهیونگ و ویکتور تو یه اتاق بودن...
ویو اتاق ات و جیمین....
_اخیشششش میای فیلم ببینیم
×امممم ارهههه
_خوبه چه ژانری بزارممممم
_×عاشقانهههه
_چه همزمان افرین
×اهممممم(خنده)
و نشستن یه فیلم عاشقانه گذاشتن و در حال ديدن فیلم بودن که بو...سه اتفاق افتاد و این دوتا مث دو کفتر عاشق (خنگولای اسکول)به هم نگاه میکردن و همش نزدیک و نزدیکتر میشدن تا وقتی که فقط یه اینچ باهم فاصله داشتن که جیمین تند لب...هاشو کوبید رو لب...های ات و همینطور م....ک میزد و ات هم همکاری میکرد و هردو درحال لذت بودن نگو وقتی اینا دارن کی....س میرن فیلم ۱۸+ شده شتتتت که جیمین پاهای ات رو دور خودش میپیچه و بلندش میکنه میبره سمت تخت چون از قبل در اتاق رو قفل کرده بود کسی نمیتونست مزاحمشون بشه جیمین اروم ات رو روی تخت میزاره و......
دیگه فهمیدین پارت بعدی اسما....ته پس لایکای همه ی پست ها رو زیاد کنین تا بزارم هر پارت به ۲۰ لایک برسه وگر نه نمیزارم گفته باشم باییییی🔪🔪
yona_park
- ۶.۴k
- ۱۷ بهمن ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۲)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط