smile
smile
part58
فردا
از خواب بیدار شدم نگاه به دورم کردم
ا/ت: من کجام
نگاه کردم به لباسم حوله تنم بود نمیدونستم چیکار کنم از ترس داشتم میلرزیدم
یکی از پشت گفت: بیدار شدی عزیزم
ا/ت: تو کی هستی؟
کوک: جونگکوکم هنوز مستی؟
ا/ت: تو؟ جونگکوک من چطور اومدم اینجا؟
کوک: مست بودی بعد اوردمت اینجا
ا/ت: اره ادمای یونا به خوردم دادن
کوک: ببخشید
ا/ت: من چرا حوله تنمه؟
کوک: رو لباست خرابکاری کردی
ا/ت: تو لباسمو عوض کردی؟
کوک: فک کردی من منحرفم نه بابا یکی گفتم بیاد
ا/ت: کی بود؟
کوک: چرا ترسیدی زن بود
ا/ت: میشه یه لباس بهم بدی بپوشم؟
کوک: اماده کردم بیا بپوش
ا/ت: میشه..
کوک: باشه رفتم بیرون
رفت بیرون لباسمو عوض کردم
ا/ت: بیا راستی میجون چی؟
کوک: با گوشیت بهش پیام دادم گفتم شب پیش دوستم میخوابم
ا/ت: اها چی؟ رمز گوشیم چیکار کردی؟
کوک: از این اسونتر 1و2و3و4
ا/ت: نمیدونم واقعا
کوک: رمزتو تغییر بده
ا/ت: باشه
کوک: چرا دیشب رفته بودی بار یونا؟
ا/ت: من نمیدونستم بار یوناست با دوستم رفتم
کوک: اره اون پسره که با یه جمله سریع رفت بهش گفتم دوس پسرتم باور کرد رفت
ا/ت: مگه دروغ گفتی؟
کوک: نه منظورم این بود هر پسر دیگه ای هم میگفت اینکارو میکرد
ا/ت: دوست بچگیمه باهم خیلی صمیمی هستیم
کوک: مگه پرسیدم
ا/ت: 😡
کوک: قربون عصبانی شدن بشم من
ا/ت: 😐
کوک: جانم؟ چیه؟
ا/ت: هیچی میشه بغلم کنی
اومد پیشم بغلم کرد
کوک: هنوز یه روز نمیشه باهم قرار میزاریم ولی انگار خیلی وقته باهام قرار میزارم
ا/ت:اول دوست برادرم بودی بعد کمی اشنا و دوست بعد دوست پسرم بعد اکسم بعد باز دوس پسرم ببینم مرحله میره بالاتر
کوک: بهت قول دادم اره میره بالاتر حتی شده مامانم هم ول میکنم چون بهت قول دادم
ا/ت: 😊
#فیک
#سناریو
part58
فردا
از خواب بیدار شدم نگاه به دورم کردم
ا/ت: من کجام
نگاه کردم به لباسم حوله تنم بود نمیدونستم چیکار کنم از ترس داشتم میلرزیدم
یکی از پشت گفت: بیدار شدی عزیزم
ا/ت: تو کی هستی؟
کوک: جونگکوکم هنوز مستی؟
ا/ت: تو؟ جونگکوک من چطور اومدم اینجا؟
کوک: مست بودی بعد اوردمت اینجا
ا/ت: اره ادمای یونا به خوردم دادن
کوک: ببخشید
ا/ت: من چرا حوله تنمه؟
کوک: رو لباست خرابکاری کردی
ا/ت: تو لباسمو عوض کردی؟
کوک: فک کردی من منحرفم نه بابا یکی گفتم بیاد
ا/ت: کی بود؟
کوک: چرا ترسیدی زن بود
ا/ت: میشه یه لباس بهم بدی بپوشم؟
کوک: اماده کردم بیا بپوش
ا/ت: میشه..
کوک: باشه رفتم بیرون
رفت بیرون لباسمو عوض کردم
ا/ت: بیا راستی میجون چی؟
کوک: با گوشیت بهش پیام دادم گفتم شب پیش دوستم میخوابم
ا/ت: اها چی؟ رمز گوشیم چیکار کردی؟
کوک: از این اسونتر 1و2و3و4
ا/ت: نمیدونم واقعا
کوک: رمزتو تغییر بده
ا/ت: باشه
کوک: چرا دیشب رفته بودی بار یونا؟
ا/ت: من نمیدونستم بار یوناست با دوستم رفتم
کوک: اره اون پسره که با یه جمله سریع رفت بهش گفتم دوس پسرتم باور کرد رفت
ا/ت: مگه دروغ گفتی؟
کوک: نه منظورم این بود هر پسر دیگه ای هم میگفت اینکارو میکرد
ا/ت: دوست بچگیمه باهم خیلی صمیمی هستیم
کوک: مگه پرسیدم
ا/ت: 😡
کوک: قربون عصبانی شدن بشم من
ا/ت: 😐
کوک: جانم؟ چیه؟
ا/ت: هیچی میشه بغلم کنی
اومد پیشم بغلم کرد
کوک: هنوز یه روز نمیشه باهم قرار میزاریم ولی انگار خیلی وقته باهام قرار میزارم
ا/ت:اول دوست برادرم بودی بعد کمی اشنا و دوست بعد دوست پسرم بعد اکسم بعد باز دوس پسرم ببینم مرحله میره بالاتر
کوک: بهت قول دادم اره میره بالاتر حتی شده مامانم هم ول میکنم چون بهت قول دادم
ا/ت: 😊
#فیک
#سناریو
۳۶.۷k
۳۰ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.