ا.ت:اما من اونو میخوام (با گریه)
ا.ت:اما من اونو میخوام (با گریه)
جونگ کوک ویو:صبح از خواب بلند شدم با جای خالیه ا.ت مواجه شدم
جونگ کوک:حتما رفته صبحونه بوخوره
رفتم کارامو مردم یه دوش گرفتم رفتم پایین دیدم ا.ت نیست یعنی کجا میتون باشههه
جونگ کوک:ا.تتت قشنگم کجایی؟
جونگ کوک:ا.ت منو نترسون
خدمتکار خانوم این خونه کجاستتت
خدمتکار:از صبح تا حالا نبودن ارباب
جونگ کوک:یعنی چیییی حواستون کجاستتتتتتت
خدمتکار:ا.اربا.ارباب
جونگ کوک:خفه شووووووووووووو گم شو از جلو چشم دور شو
خدمتکار:چشم ارباب
جونگ کوک ویو:رفتم از خونه بیرون به بادیگاردا گفتم دنبال ا.ت بگردن و هرجا هست پیداش کنم خودمم دنبالش بودم
نکنه جیمین دزدیدتشششش واییی صد در صد کار خودشه رفتم به عمارت جیمین
جونگ کوک:عوضی درو باز کننننننن
جیمین:اومدمم
جیمین:اوو جناب جعون تشریف آوردن خوش اومدین ارباب
جونگ کوک:خفه شو ا.ت کجاست
جیمین:نگران نباش حالش خوبه در کنار ددیه جدیدش
جونگ کوک:خفه شو لاشی
رفتم تو همه جارو گشتم ا.ت نبود فقط یه اتاق مونده بود که ندیدمش درو باز کردم دیدم دستو پای ا.ت بستس
جونگ کوک:ا.تتتتتتته
سریع دستو پاشو باز کردم
ا.ت:جونگکوکاااا (با گریه)
جونگ کوک:قشنگم گریه نکن من نجاتت میدم
ا.ت:قول میدی
جونگ کوک:آره
جیمین:خب ببینم اینجا چی داریم مگه نگفتم باهاش حرف نزن ا.تتت
ا.ت:خفه شووووو سره من داد نزنننن
جیمین:اوو بیبی گرل شیطون شدیییی
جونگ کوک:اون فقط بیبی گرل منههههه
جیمین:از این به بعد مال منههه
جونگ کوک:نهههه
ا.ت ویو:یهو دیدم جیمین اسلحشو در آورد و روی سر کوک شلیک کرد
ا.ت:عوضییییییییی تو چیکار کردییییی
جیمین:کاری که باید میکردم حالا گریه نکن بیا بغلم
ا.ت:من بمیرم تو بغل تو نمیامم(عربده)
جونگ کوکم لطفا نرووووو از سرش داره خون میاد باید ببریمش بیمارستانی
جیمن:شرط داره
ا.ت:چه شرطیییی
جبمین:با من ازدواج کنی
ا.ت:باشه قول میدم
جونگ کوک ویو:صبح از خواب بلند شدم با جای خالیه ا.ت مواجه شدم
جونگ کوک:حتما رفته صبحونه بوخوره
رفتم کارامو مردم یه دوش گرفتم رفتم پایین دیدم ا.ت نیست یعنی کجا میتون باشههه
جونگ کوک:ا.تتت قشنگم کجایی؟
جونگ کوک:ا.ت منو نترسون
خدمتکار خانوم این خونه کجاستتت
خدمتکار:از صبح تا حالا نبودن ارباب
جونگ کوک:یعنی چیییی حواستون کجاستتتتتتت
خدمتکار:ا.اربا.ارباب
جونگ کوک:خفه شووووووووووووو گم شو از جلو چشم دور شو
خدمتکار:چشم ارباب
جونگ کوک ویو:رفتم از خونه بیرون به بادیگاردا گفتم دنبال ا.ت بگردن و هرجا هست پیداش کنم خودمم دنبالش بودم
نکنه جیمین دزدیدتشششش واییی صد در صد کار خودشه رفتم به عمارت جیمین
جونگ کوک:عوضی درو باز کننننننن
جیمین:اومدمم
جیمین:اوو جناب جعون تشریف آوردن خوش اومدین ارباب
جونگ کوک:خفه شو ا.ت کجاست
جیمین:نگران نباش حالش خوبه در کنار ددیه جدیدش
جونگ کوک:خفه شو لاشی
رفتم تو همه جارو گشتم ا.ت نبود فقط یه اتاق مونده بود که ندیدمش درو باز کردم دیدم دستو پای ا.ت بستس
جونگ کوک:ا.تتتتتتته
سریع دستو پاشو باز کردم
ا.ت:جونگکوکاااا (با گریه)
جونگ کوک:قشنگم گریه نکن من نجاتت میدم
ا.ت:قول میدی
جونگ کوک:آره
جیمین:خب ببینم اینجا چی داریم مگه نگفتم باهاش حرف نزن ا.تتت
ا.ت:خفه شووووو سره من داد نزنننن
جیمین:اوو بیبی گرل شیطون شدیییی
جونگ کوک:اون فقط بیبی گرل منههههه
جیمین:از این به بعد مال منههه
جونگ کوک:نهههه
ا.ت ویو:یهو دیدم جیمین اسلحشو در آورد و روی سر کوک شلیک کرد
ا.ت:عوضییییییییی تو چیکار کردییییی
جیمین:کاری که باید میکردم حالا گریه نکن بیا بغلم
ا.ت:من بمیرم تو بغل تو نمیامم(عربده)
جونگ کوکم لطفا نرووووو از سرش داره خون میاد باید ببریمش بیمارستانی
جیمن:شرط داره
ا.ت:چه شرطیییی
جبمین:با من ازدواج کنی
ا.ت:باشه قول میدم
۴.۷k
۲۷ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.