Season✨️2 Nightmare of Love💖✨️
Part 93
سویون سری تکون دادو دامنش رو بلند کرد و شیطون به طرف آشپز خونه رفت و سبدش رو برداشت و به طرف در رفت که همین که خواست بره در باز شد و پدرش اومد تو...تمام تن سویون توی اون لحضه لرزید پدرش عصبی و مرموز بهش زل زده بود
پدر: جایی تشریف میبری؟
سویون: من...من...چیزه...
پدر: اون چیه تو دستت؟ ها؟ دختره هر*زه کدوم گوری میری این وقت شب؟( عصبی)
سویون: من....
پدر سویون دستش رو بلند کرد و محکم زد تو گوش سویون که باعث شد سویون بیوفته روی زمین...همه کلوچه هاش ریختن زمین و گوشه لبش پاره شد
پدر: کجا با این عجله؟
سویون: پدر....پدر...من...
پدر سویون خواست دوباره بزنه تو گوشش که با صدای کسی حرکتش متوقف شد...
جیمین: چطور جرعت میکنی رو زن من همسر آینده من ملکه آینده کشورم دست بلند کنی ( داد و عصبی)
پدر: سر...سرورم
همون لحظه در عمارت باز شد و یونگی با عجله بیرون اومد
یونگی: اینجا چه....
حرفش با دیدن سویون که روی زمین افتاده بود و از لبش خون میومد نصفه موند
جیمین: تو به چه حقی رو زن من دست بلند میکنی ها؟(عصبی و با داد)
پدر: سرور...
جیمین: میخوای بدونی کجا داشت میومد داشت میومد پیش من پیش شوهرش اشکالی داره؟( عصبی)
پدر: منو ببخشید سرورم من فقط....
جیمین: دیگه هیچی نمیخوام بشنوم همین الان سویون رو با خودم میبرم از اسبش پیاده شد و به طرف سویون رفت از روی دوتا پاش نشست و دستش رو زیر چونه سویون برد که بالا آوردن سرش معادل بود با جاری شدن اشک هاش
جیمین: الاهی بگردم....دستت بشکنه عوضی که اینطوری دست رو دختر خودت بلند میکنی( داد و عصبی رو به پدر سویون)
جیمین دوباره نگاهش رو به سویون داد دستش رو بالا آورد و نوازش وار روی گونهی سکیون کشید و اشکاش رو پاک کرد ولی این کارش نه تنها به آروم شدن سویون کمک نکرد بلکه باعث شد اشکاش با سرعت بیشتری جاری شد جیمین سریع سویون رو بغل کرد و سرش رو توی سینه ی بزرگش فرو کرد و سرش رو نوازش کرد
جیمین: هیششش آروم باش...
....
ادامه دارد...
....
اینم سه پارت بعدی
۲۰ لایک ❤️
۲۰ کامنت 💌
۳ فالور 👥️
دیدگاه ها (۳۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.