part 158
#part_158
#رها
وقتی رسیدم خونه مامان جلو در منتظرم بود
با دیدنم با عجله اومد سمتم
مامان_رها خوبی؟
رها-اره چیشده چرا اینطوری؟
مامان-کجا بودی؟
رها-با طاها قرار داشتم ببخشید
یه نفس راحت کشید
مامان-آخ دختره خنگ خو وسط لاو ترکوندنتونم یه نگاه به گوشی بنداز شصت بار زنگ زدم به خدا
رها-ببخشید گوشیم رو سایلنت بود
یهو یه اخمی اومد تو چهرش و زل زد تو چشمام
مامان-بهش گفتی؟
رها-چیو؟
مامان-به خاطر این که گوشیت رو سایلنت بود از مطب دکتر زنگ زدن به خونه گفتن دو هفته دیگه برای آزمایش بری اونجا
خودمو زدم به اون راه که مثلا نمیدونم
رها-کدوم دکتر
مامان-رها قبلش شک کرده بودم نیاز نیست پنهونش کنی
رها-مامان..
مامان-چیزی نگو....واقعا کارت اشتباه بود و نباید انقدر بهم نزدیک میشدید الانم از دستت خیلی عصبانیم ولی نمیخوام باهات تند برخورد کنم
رها-ببخشید
مامان-همین فقط؟....شوخی نیست که یه بچست یه آدم زندگی این بچه الان دست شما دوتاست شما دوتا بچه میفهمید چیکار کردید؟
رها-مامان من که نخواستم حامله شم یه جوری میگه انگار از خدام بوده خو الان میگی چیکارش کنم؟ سقطش کنم؟
مامان-بفهم چی میگی به خدا اگه بلایی سر این بچه بیاری من میدونم با تو
رها-پس انقدر بهم گیر نده میدونم کارمون اشتباه بوده اما کاریه که شده دیگم نمیشه درستش کرد
یه نفس عمیق کشید تا آرامششو حفظ کنه
مامان-حالا طاها چی گفت
رها-بهش نگفتم
مامان-چرا
رها-نتونستم
مامان-از دست تو
رها-خستم میخوام بخوابم
مامان-شام بخور بعد
رها-نمیخوام
مامان-رها مسخره بازی در نیار از این به بعد دیگه نمیتونی نصفه و نیمه غذا بخوری
رها-بیرون خوردم
دیگه منتظر جوابش نشدم و رفتم تو اتاق
همینو کم داشتم فقط
حالا چه خاکی تو سرم کنم؟
واقعا مسخرست دختری که تا دیروز بهش میگفتن پسر الان حاملست
#شکلات_تلخ
#رها
وقتی رسیدم خونه مامان جلو در منتظرم بود
با دیدنم با عجله اومد سمتم
مامان_رها خوبی؟
رها-اره چیشده چرا اینطوری؟
مامان-کجا بودی؟
رها-با طاها قرار داشتم ببخشید
یه نفس راحت کشید
مامان-آخ دختره خنگ خو وسط لاو ترکوندنتونم یه نگاه به گوشی بنداز شصت بار زنگ زدم به خدا
رها-ببخشید گوشیم رو سایلنت بود
یهو یه اخمی اومد تو چهرش و زل زد تو چشمام
مامان-بهش گفتی؟
رها-چیو؟
مامان-به خاطر این که گوشیت رو سایلنت بود از مطب دکتر زنگ زدن به خونه گفتن دو هفته دیگه برای آزمایش بری اونجا
خودمو زدم به اون راه که مثلا نمیدونم
رها-کدوم دکتر
مامان-رها قبلش شک کرده بودم نیاز نیست پنهونش کنی
رها-مامان..
مامان-چیزی نگو....واقعا کارت اشتباه بود و نباید انقدر بهم نزدیک میشدید الانم از دستت خیلی عصبانیم ولی نمیخوام باهات تند برخورد کنم
رها-ببخشید
مامان-همین فقط؟....شوخی نیست که یه بچست یه آدم زندگی این بچه الان دست شما دوتاست شما دوتا بچه میفهمید چیکار کردید؟
رها-مامان من که نخواستم حامله شم یه جوری میگه انگار از خدام بوده خو الان میگی چیکارش کنم؟ سقطش کنم؟
مامان-بفهم چی میگی به خدا اگه بلایی سر این بچه بیاری من میدونم با تو
رها-پس انقدر بهم گیر نده میدونم کارمون اشتباه بوده اما کاریه که شده دیگم نمیشه درستش کرد
یه نفس عمیق کشید تا آرامششو حفظ کنه
مامان-حالا طاها چی گفت
رها-بهش نگفتم
مامان-چرا
رها-نتونستم
مامان-از دست تو
رها-خستم میخوام بخوابم
مامان-شام بخور بعد
رها-نمیخوام
مامان-رها مسخره بازی در نیار از این به بعد دیگه نمیتونی نصفه و نیمه غذا بخوری
رها-بیرون خوردم
دیگه منتظر جوابش نشدم و رفتم تو اتاق
همینو کم داشتم فقط
حالا چه خاکی تو سرم کنم؟
واقعا مسخرست دختری که تا دیروز بهش میگفتن پسر الان حاملست
#شکلات_تلخ
۳۲.۴k
۱۳ خرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.