کیک با طعم عشق♡
پارت ۱
کوک ویو
بخاطر سنم باید دیگه ازدواج میکردم و چون ۲۷ سالم شده بود ب قول خانوادم برام دیر هم شده بود و میخواستم ب روش خودم همسر پیدا کنم آخه قراره شریک زندگیم باشه و نمیشه ک بیخود ب یکی بگم بیاد پیشم بام زندگی کنه پس تصمیم گرفتم توی رستوران دنبال همسر بگردم و آگهی استخدام بزنم تا کارمند های دختر بیان و خودمم جای کارمند میمونم و هر کدوم ک بهم حس پیدا کرد با اون میرم
ات ویو
چند وقتی بود دنبال کار بودم و ب خاطر بیماری مادرم هر چ زود تر باید کار پیدا میکردم درسته فقط ۲۰ سال داشتم ولی همه ی خرج خودم و مامانم و خواهر کوچیکمو خودم میدم و با این حال بازم راضیم و زندگیمو با خوبی و بديش میپزیرم داشتم از خیابون رد میشدم تا ب سمت بیمارستان مادرم برم ک با آگهي استخدام ک روی زمین افتاده بود رو ب رد شدم خم شدم برش دارم ک دیدم جز دست من ی دست دیگ هم اومد سمتش ولی من سریع تر جنبیدم و آگهی رو برداشتم ک پسره
گف:...........
بچه ها میدونم کوتاه بود ولی فقط یع جور معرفی بود از پارت بعد فیک ماجراهاش شروع میشه♡
گود بای
کوک ویو
بخاطر سنم باید دیگه ازدواج میکردم و چون ۲۷ سالم شده بود ب قول خانوادم برام دیر هم شده بود و میخواستم ب روش خودم همسر پیدا کنم آخه قراره شریک زندگیم باشه و نمیشه ک بیخود ب یکی بگم بیاد پیشم بام زندگی کنه پس تصمیم گرفتم توی رستوران دنبال همسر بگردم و آگهی استخدام بزنم تا کارمند های دختر بیان و خودمم جای کارمند میمونم و هر کدوم ک بهم حس پیدا کرد با اون میرم
ات ویو
چند وقتی بود دنبال کار بودم و ب خاطر بیماری مادرم هر چ زود تر باید کار پیدا میکردم درسته فقط ۲۰ سال داشتم ولی همه ی خرج خودم و مامانم و خواهر کوچیکمو خودم میدم و با این حال بازم راضیم و زندگیمو با خوبی و بديش میپزیرم داشتم از خیابون رد میشدم تا ب سمت بیمارستان مادرم برم ک با آگهي استخدام ک روی زمین افتاده بود رو ب رد شدم خم شدم برش دارم ک دیدم جز دست من ی دست دیگ هم اومد سمتش ولی من سریع تر جنبیدم و آگهی رو برداشتم ک پسره
گف:...........
بچه ها میدونم کوتاه بود ولی فقط یع جور معرفی بود از پارت بعد فیک ماجراهاش شروع میشه♡
گود بای
۳.۱k
۱۷ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.