رمان باسیستم من بازی کن ☠
رمان باسیستم من بازی کن ☠
پارت ۹
ته ویو :
بازوی جیمین رو گرفتم و کشیدمش کنار که یکم صداشو با دیدنم آورد پایین
بعد بهش گفتم اون الان حالش خوب نیست... سرزنش رو بزاربرای بعد.
بعد به سمت کوک رفتم و
گفتم:حالت چطوره؟
با بی حالی گفت:
خوبم چه خبر شد..؟ معامله چی شد؟..جای من امضا کردی ؟
ته : نه نمیشد جای تو امضا کنم ..اخه ادم با شعور چرا همچین کاری کردی
کوک :خودت که میدونی برای چی میپرسی
ته :
اره میدونم ...ولی تو میدونی انا همش زیر سر عشق جنابالی بوده ؟
کوک:چییییییی
ته:
بله جناب ...یه کاری کردی کارستون ...به خاطر اون تمام محموله ی اصلحه رو از دست دادیم ...
کوک که عصبی شده بود و دردش بیشتر شده بود گفت :
الان لونا کجاست ؟
ته :
زیر خاک ...
کوک :..........یعنی ......کشتیش .
ته :
کوک خواهش میکنم فراموشش کن ..اون تمام باندو به خطر انداخت و نزدیک بود تورو به کشتن بده .....اون حتی تو رو دوست نداشت که تو رو به سانگ لو داد
کوک :
....باشه داداش ممنون ....سانگم مرده ....ولی ....
ته :
ولی چی
کوک :
یه چیزی خیلی عجیب بود ....توی حملشون باهم هماهنگ نبودن و ما تونستیم فقط از این برای شکستشون استفاده کنیم ...
ته :
یعنی میگی دو دسته بودن ؟
کوک :
اره ...من فکر میکنم سانگ به تنهایی نمیتونه به ماحمله کنه ....
جیمین :
این یعنی پای یکی قدرتمند تر وسطه .....
هوپی و نامی و شوگا و جین هم وارد اتاق شدن...
که بهشون گفتم برای یک جلسه ی اضطراری همین جا تا ۲ ساعت دیگه اماده شن و فکراشونو مرتب کنن ....
و خودم از خونه بیرون زدم و با افراد به سمت خونهی اون دختره رفتیم .......
چه طور بود ؟
کامنت یادتون نره 😘😘😘
پارت ۹
ته ویو :
بازوی جیمین رو گرفتم و کشیدمش کنار که یکم صداشو با دیدنم آورد پایین
بعد بهش گفتم اون الان حالش خوب نیست... سرزنش رو بزاربرای بعد.
بعد به سمت کوک رفتم و
گفتم:حالت چطوره؟
با بی حالی گفت:
خوبم چه خبر شد..؟ معامله چی شد؟..جای من امضا کردی ؟
ته : نه نمیشد جای تو امضا کنم ..اخه ادم با شعور چرا همچین کاری کردی
کوک :خودت که میدونی برای چی میپرسی
ته :
اره میدونم ...ولی تو میدونی انا همش زیر سر عشق جنابالی بوده ؟
کوک:چییییییی
ته:
بله جناب ...یه کاری کردی کارستون ...به خاطر اون تمام محموله ی اصلحه رو از دست دادیم ...
کوک که عصبی شده بود و دردش بیشتر شده بود گفت :
الان لونا کجاست ؟
ته :
زیر خاک ...
کوک :..........یعنی ......کشتیش .
ته :
کوک خواهش میکنم فراموشش کن ..اون تمام باندو به خطر انداخت و نزدیک بود تورو به کشتن بده .....اون حتی تو رو دوست نداشت که تو رو به سانگ لو داد
کوک :
....باشه داداش ممنون ....سانگم مرده ....ولی ....
ته :
ولی چی
کوک :
یه چیزی خیلی عجیب بود ....توی حملشون باهم هماهنگ نبودن و ما تونستیم فقط از این برای شکستشون استفاده کنیم ...
ته :
یعنی میگی دو دسته بودن ؟
کوک :
اره ...من فکر میکنم سانگ به تنهایی نمیتونه به ماحمله کنه ....
جیمین :
این یعنی پای یکی قدرتمند تر وسطه .....
هوپی و نامی و شوگا و جین هم وارد اتاق شدن...
که بهشون گفتم برای یک جلسه ی اضطراری همین جا تا ۲ ساعت دیگه اماده شن و فکراشونو مرتب کنن ....
و خودم از خونه بیرون زدم و با افراد به سمت خونهی اون دختره رفتیم .......
چه طور بود ؟
کامنت یادتون نره 😘😘😘
۴.۲k
۱۰ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.